دفترچه خاطرات

نگاهی به دفترچه خاطرات علی امیدواری

یوسف بذرافکن|
جمع آوری مطلب کار چندان ساده و بدون در سری نیست اما عشق به «داریون نما» این کار را آسان می کند .این بار به سراغ استاد علی امیدوار «هنرمند خوش نویس » شهرمان رفتم ،او که دوست و همکلاسی دوران راهنمایی من است دفتر خاطرات زیبایی داشت که مربوط می شد به سالهای ۵۹-۱۳۵۸و با خط زیبایی نوشته شده بود دفتر خاطراتش را به امانت گرفتم ،در این دفتر جملات زیباو نقاشی های زیبایی وجود دارد و خاطراتی که اجازه انتشار آنها را ندارم حال خاطره ای از این دفتررا تقدیم کاربران عزیز می نمایم شاید باز هم فرصت دست داد و برخی از این خاطرات را برایتان بازنویسی کردم :

سیل سال ۱۳۵۹داریون :
آن سالها باران زیادمی بارید و از خشکسالی خبری نبود ، یادم است روز ۲۸آذر ماه ۱۳۵۹به بیرون رفته بودم ، باران به شدت می بارید ، عصر بود که باران آنقدر شدت گرفت که سیل بزرگی در رودخانه خشک داریون به راه افتاد ، موتور سیکلت ها در باران گرفتار شده بودند ، همه ی بچه ها به تماشای سیل آمده بودند ، چه صحنه ی زیبایی بود آن همه بارش نشانه رحمت خدا بود و سالی پر برکت را نوید می داد .

روز تظاهرات :
آذر ماه ۱۳۵۸بود من در کلاس دوم راهنمایی مدرسه بوعلی درس می خواندم . یک روز رئیس نمایندگی آموزش و پرورش داریون به مدرسه آمد و دونفر از دانش آموزان را به شدت تنبیه بدنی کرد ، آن روز صبح گذشت ، ماجرا به گوش دانش آموزان دبیرستانی رسید ، عصر همان روز که به مدرسه رفتیم ، غوغایی برپا شده بود دانش آموزان دبیرستانی به مدرسه ما آمده بودند ،دانش آموزان سوم راهنمایی که دل و جرات بیشتری داشته بودند به آنها پیوستند ، کلاسهای درس تعطیل شد ، همه در حیاط مدرسه تجمع کرده بودند ، دانش آموزان دبیرستانی برعلیه این رفتار رئیس آموزش و پرورش شعار می دادند و دیگران هم جواب می دادند ، کار بالا گرفت دانش آموزان قطعنامه ای نوشتند و خواستار اخراج آقای رئیس اداره شدند ، دانش آموزان با دبیران در این مورد گفتگوو مصاحبه می کردند ! این تظاهرات و اعتراضات سه روز به طول انجامید اما کار همین جا خاتمه پیدا نکرد ، گروهی از دانش آموزان به شیراز رفتند و اعتراض خود را به گوش مسولین اداره آموزش و پرورش ناحیه ۲شیراز رساندند ، مسئولین قول دادند که مارئیس آموزش و پرورش داریون را تغییر می دهیم .تظاهرات و اعتراضات پایان یافت ، دانش آموزان و معلمان به سر کلاس درس بازگشتند ، روزها سپری شد اما آقای رئیس تا پایان آن سال سرجای خودش تکان نخورد !

1 دیدگاه

  1. آقای علی امیدواری انسان بسیارشریفیست اگرماروی کره زمین انسانهایی به این خوبی داشتیم شایدمدینه فاضله محقق می شد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا