جلیل زارع|
غرض از عید، نه آن است که ارباب جلال
جامه ی ناز بپوشند به الطاف مزید
غرض از عید بود آن که توانگر پرسد
خبر از حال فقیری که نشسته به نوید
عید سعید فطر رسیده. عید بندگی، عید خودسازی، عید سعید فطر.
به چهره ی مهربان و رئوف میزبانمان نیم نگاهی بیندازیم. چه طور می بینیمش !؟ زیباست ! نه ؟ می گویند خدا را نمی شود دید ! یعنی ما یک ماه تمام ، سر سفره ی کسی نشستیم که حتا برای یک بار هم ندیدیمش !؟ اگر این طور باشد که کمال ناسپاسی و نمک نشناسی است !
راستی، خدا کجاست؟ توی کعبه؟ توی مسجد؟ توی آسمان؟ روی زمین؟ روی سطح آرام دریاها؟ در دل اقیانوس ها؟ این جاست یا آن جا؟ یعنی چه که از رگ گردن هم به ما نزدیک تر است!؟ یعنی توی تک تک یاخته های تنمان است؟ توی مغزمان؟ توی فکر و ذهنمان؟ توی دلمان خانه کرده است؟ پس چرا نمی بینیمش !؟ چرا حسش نمی کنیم!؟ چرا این قدر با او بیگانه ایم!؟
بیایید جور دیگر نگاهش کنیم ! جور دیگر ببینیمش. مگر نه این که عالم و آدم، مخلوق خداست؟ مگر نه این که همه ی اجزای این عالم بی انتها، ذکر و تسبیح او را می گویند؟ مگر نه این که انسان، اشرف مخلوقات عالم است؟ … اصلا بگذار این طور بگویم؛ کاربران داریون نما را چگونه می بینیم و حسشان می کنیم؟ چه گونه با آن ها ارتباط برقرار می کنیم؟ اغلب که با نام مستعارند! پس چه طور می شناسیمشان؟ با قلمشان؟ با دیدگاه هایی که خلق می کنند؟
خب، خدا را هم در آثار و چهره ی مخلوقاتش می شود دید. در آبی آسمان، در گستره ی زمین، در وسعت دریاها و بستر خشکی ها، در تنوع گیاهان تر و تازه، در خیل جانوران جور واجور، در مناظر زیبای طبیعت و در چهره ی اشرف مخلوقاتش؛ در چهره ی انسان ها، انسان های مهربان، عزیز؛ انسان های نیازمند؛ آنان که چشم انتظار نگاه مهربان و دستان سخاوتمندمان هستند؛ در چهره ی پریساها؛ آری در چهره ی پریساها !
رمضان را می گویم. با یک وعده غذایی که از سفره مان حذف شد چه کردیم؟ کشیدیم روی دو وعده ی دیگر که گرسنگی و تشنگی روزهای طولانی و گرم تابستان را تاب آوریم؟ یا کنار گذاشتیم برای همسایه ی دیوار به دیوارمان که نگاهش به نگاه ماست ؟ به دستان سخاوتمند ما.
یکی از این نگاه ها، نگاه پریساست. دقیق تر نگاهش کن ! خدا این جاست؛ توی چهره ی زیبا و نگاه معصوم پریسا.
تکلیف آن یک وعده غذای اضافی مان را که روشن کردیم، خدا را هم می بینیم؛ حق نمک را ادا می کنیم. نه فقط با دستگیری مالی، که گاه یک سرکشی و مساعدت و کمکی و یا زبان خیری هم کارساز است.
نگاه پریساها با دلمان بازی می کند؟ دریابیمشان ! دستان سخاوتمندمان را دراز کنیم و دستشان را بگیریم؛ نیم نگاهی بیش تر نمی خواهد؛ خدا همین جاست؛ در همین نزدیکی ها؛ در چهره ی زیبا و نگاه معصوم و دل پاک و رئوف پریسا؛ در نگاه دردمند پدری افلیج که گوشه ای از خانه ی محقر روی تختی افتاده است و غم زمینگیری و دستان خالی عذابش می دهد؛ در چهره ی محزون و نگاه منتطر و نگران مادری که عزیزش را می طلبد و دستش از همه جا کوتاه ست، در خانه ای استیجاری که تمام وسایل و بند و بساطش در کارتنی جمع و جور می شود؛ در همین نزدیکی ها؛ در همسایگی ما.
وقتی به نماز می ایستیم، نماز عید سعید فطر، خدا را هم ببینیم. عیدتان مبارک و نماز و روزه هایتان، طاعات و عباداتتان، بندگی و خودسازیتان، دستگیری هایتان، حق نمک نگاه داشتنتان قبول درگاه حق.
چه زیباست این خدا و چه دیدنی ست این از همه دیدنی تر ! خدا را دیدنتان مبارک…
سلام بر مهر و عطوفت …
بر اساس گزارش های رسیده، یکی دیگر از مشکلات این خانواده ی شدیدا نیازمند، مشکل مسکن است. به عللی که فعلا بنا ندارم بازش کنم این خانواده مجبورند منزلشان را عوض کنند و خودتان بهتر می دانید در این اوضاع و احوال که ” قربان عرب ” به همت بنیامین عزیز و سفارش یکی از عزیزان، در بیمارستان شهید چمران مشغول مداواست و این نیز خود مشکلاتی دارد که باز قصد ورود به آن را در این دیدگاه ندارم، مشکل مسکن خود قوز بالا قوز است.
متاسفانه هر چند مردم خوب زادگاهمان در این طور موارد پیشقدم خیر هستند ولی مشکل اینترنت داریون باعث شده است اغلب داریونی ها به داریون نما دسترسی نداشته باشند.
می دانیم هستند خیرینی که علاوه بر منزلی که در آن ساکن هستند، منزل دیگری هم دارند و حاضرند برای مدتی در اختیار خانواده ی نیازمندی بگذارند. ولی خب باید اطلاع داشته باشند یا نه ؟ من از شما داریون نمایی های رئوف و مهربان انتظار دارم تا آن جا که می توانید اطلاع رسانی کنید شاید این مشکل سریع تر و راحت تر حل شود.
باقی بقایتان ….
ممنون از پی گیریتون
سلام دوستان داریونیها وداریون نمایهای عزیز…
امروز میهمان شهر ما به کمک دو دوست ویار همیشگی به بیمارستان چمران برای معاینات اولیه و ام آر آی رفته بودند و قرار بر این شد که در هفته آینده نتیجه رو به ما خبر بدند دوستان محبت کردند وقت خودشون رو در اختیار این بنده خدا گذاشند اما هزینه رفت و آمد و دارو آزمایشات رو بامقداری که جمع شده بود پرداخت کردیم اما جواب گو نیست…خانواده آقای عرب همچنان منتظر دستگیری شما هستند…
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
دوستان عزیز ….الان که این مطلب و خوندم واقعا ناراحت شدم از این همه غم و ناراحتی این خانواده …..
با شما هستم داریونیهای عزیز شما که دوست داری کمک کنی اما خودت مشکل داری یه خواهش …بیا همین الان خالصانه برای این بیمار و خانوادش دعا کن که خدا نعمت سلامتی و بهش برگردونه و این دعا هم بزرگترین کمک میتونه باشه …همه چیز به پول بستگی نداره گاهی اگه دستی باخلوص نیت بالا بره و برای یه همنوع دعا کنه بزرگترین کمک و ثروته
در بینِ همه چیز، هیچ چیز به اندازهی روابط ِ انسانی عجیب نیست!
(ویرجینیا وولف)
دست همیشه برای زدن نیست….
کار دست همیشه مشت شدن نیست….
گاهی دست میبخشد….نوازش میکند….
احساس را منتقل میکند….
گاهی چشمها به سوی دست توست….
دستت را دست کم نگیر….
سلام .داریونیهای عزیز
هر چند تو این مشکل بنده خدا کسی مارو چندان یاری نکرد به غیر از تنی چند از اقوام و دوستان…
اما…هنوز پی گیر درمان این بنده خدا هستیم جا داره از دوستانی که ما رو با نیروی انسانی خود یاری کردند تشکر کنم….و نتیجه رو خدمت او نهایی که نگرانند عرض کنم…
امروز دکتر بعداز انجام ام آر آی و آزمایشات و عکس به این نتیجه رسیدند که بین مهره ها دقیقا زیر نخاع تومری هست که باعث شده به نخاع فشار بیاره و باعث فلجی این دوستمون بشه و برای آزمایشات و نمونه برداری از این غده برای هفته آینده نوبت دادند ….اما دوستان دست این دوست ما بی نهایت تنگه و احتیاج داره برای درمان حتما بهش کمک بشه …بیاین دل این عزیز و خانوادش و شاد کنیم خیلی امید وار شدند. دست به دست هم بدیم تا به یاری خدا سلامتیش به دست بیاره .در ضمن دکتر ها هم نسبت به درمانش امیدوار هستند . پس شما دوست خوبم تو این امر خیر شریک باش هر چند کوچک…
قطره قطره جمع گردد…
وانگهی در یا شود…