دل نوشته هاهمه

از رویاها و آرزوهات بگو ! رویاهای قشنگ و آرزوهای ناب …

جلیل زارع|

– « یه آرزو بکن ! ”
– « چه آرزویی؟ »
– هر چی دوست داری. »
– « می تونم آرزو کنم برگردم به ده سال پیش؟ »
– « که چی بشه !؟ »
– « خب این جوری امروزم رو بهتر می سازم ؟ »
– « چه جوری؟ »
– « مسیرهای اشتباهی که رفتم رو نمیرم و مسیرهای درستی رو که باید می رفتم و نرفتم، میرم. »
– « فکر می کنی اگه مسیرهایی رو که نباید، نمی رفتی و مسیرهایی رو که باید، می رفتی حالا به آرزوهات رسیده بودی ؟ »
– « خب، آره. »

خیلی هامون از این آرزوهای محال داریم. مثلا خود تو ، بله با تو هستم. وقتی سوار بر توسن خیال، تو رویاهات غرق میشی، آرزو نمی کنی برگردی به گذشته و از اون جایی که اشتباه رفتی دو باره شروع کنی ؟ دوست نداری یه پاکن جادویی داشته باشی اشتباهاتت رو پاک کنی و یه قلم جادویی که مسیرهای درست رو باهاش ترسیم کنی ؟
این آرزوها خیلی هم محال نیست. فقط یه کم باید تو زمانش تغییراتی ایجاد کنی.

– « یعنی چی ؟ مگه میشه ؟ »
– « آره میشه . من یه روش جادویی بلدم که تو رو به آرزوهات میرسونه. »
– « میشه بهم یاد بدی آقای زارع ؟ »
– « چرا که نه ؟ کافیه سوار بر توسن خیال، با من همراه بشی. من یه راست می برمت به سرزمین آرزوها. »
– « چه طوری؟ »
– « چشمات رو ببند تا بهت بگم. »

و تو چشمات رو می بندی، با هم میریم به سرزمین آرزوها. به ده سال آینده.

– « وای خدای من ! چه وحشتناک ! این جا کجاست منو اُوردی آقای زارع !؟ این چه سرنوشتیه که برای من ساختی ؟ تو گفتی من رو می بری به سرزمین آرزوها. جایی بهتر از اون جا که بودم . »
– « من !؟ من این سرنوشت رو برات ساختم یا خودت ؟ حالا اگه باز برت گردونم به زمان خودت، چه کار می کنی ؟ »
– « خوب معلومه. تو مسیری گام بر می دارم که سرنوشتم این جور نباشه. جوری باشه که آرزوشو می کردم. »
– « پس خیلی آروم و آهسته چشماتو باز کن ! »

و تو چشماتو باز می کنی. ده سال آینده رو عقب گرد می کنی. برمی گردی به زمان حال.

– « خب حالا چی ؟ دوست داری آینده ت رو چه جور بسازی ؟ چه سرنوشتی میخوای برای خودت رقم بزنی ؟ اون جور که آرزوشو داری؟ یا اون جور که با چشم بسته دیدی ؟ »

نه من، نه تو و نه هیچ کس دیگه نمیدونیم چه قدر فرصت داریم ؟ ده سال ؟ کم تر ؟ بیش تر ؟ ایشالا که عمرت طولانی باشه. یه لحظه چشماتو ببند. پاکن جادویی رو بردار و همه ی مسیرهای اشتباهی رو که اگه تنبلی و بی احتیاطی کنی پیش روت هست پاک کن. حالا با چشمای باز قدمهاتو درست بردار ! اون طور که آرزوشو داری. و بدون، اگه اراده و همت کنی ، اگه بخوای و تلاش کنی، آینده مال توست و به آرزوهات می رسی.

این پست، پست آرزوهاست. چشماتو ببند و آرزو کن ! حالا با چشم باز اراده کن و رو به جلو برو. محاله ! بله محاله به گذشته برگردی. ولی آینده مال تو و پیش روی توست. بخواه، اراده و تلاش کن و جوری بسازش که ده سال دیگه نخوای آرزو کنی برگردی عقب و از نو بسازیش. آرزویی که امروز شدنی و فردا محاله.

زود باش دیگه ! معطل چی هستی ؟ بپر رو توسن خیال ! چشماتو ببند و آرزو کن ! رویاهای قشنگ؛ آرزوهای ناب . حالا آهسته چشماتو باز کن ! بله با تو هستم ! با تو ! خودِ تو ! دست به قلم شو و با چشم باز از آرزوهات بگو ….

11 دیدگاه

  1. چشمامو میبندم. میرم تو عالم رویا. به سرزمین آرزوها. وای چقدر قشنگه ! میشه بهش برسم آقای زارع؟ قدیم ندیما هم از این آرزوها میکردم. خداییش رویاهای قشنگی هم داشتم. ولی به هیچ کدومش نرسیدم. باید رو پیشنهادت فکر کنم آقای زارع ! شاید فقط چشم بستن و آرزو کردن تنها کافی نباشه. این بار میخوام چشمامو باز کنم و درجهت تحقق آرزوهام جلو برم. قبول کن سخته قای زارع ! تو این زمونه پر از نشدنها که هر کاری بخوای بکنی هزار جور سنگ جلو پات میندازن سخته به آرزو فکر کردن. ولی وقتی شما اینطور محکم میگی حتما میشه. میتونم آقای زارع؟ اگه بگی میتونم قوت قلب پیدا میکنم و بهش فکر میکنم شاید راهی داشته باشه که هنوز بهش فکر نکردم. به نظرت اون راه چیه؟میخوام یه بار دیگه شانسمو امتحان کنم.

    1. سلام آرزو …

      اگه از من می پرسی میگم میشه. فقط یه شرط داره. حرکت رو به جلو و توکل به جلودار. خدا که جلودارت باشه و توکل شعارت، اگر حرکت را چاشنیش کنی میشه.

      همه ی حرف من اینه:
      « به جای حسرت خوردن بر آن چه گذشت و آن طوری که می خواستیم و باب دلمان بود و نشد و به جای دست روی دست گذاشتن و کاسه ی چکنم چکنم به دست گرفتن، اگر به افق پیش رو چشم بدوزیم، اگر به آینده ی درخشانی که در پرتو تلاش و پشتکار و همت و بعدش هم توکل به خدایی که هست و نیست ما در ید قدرت اوست فکر کنیم، تقدیرمان زیبا و دلچسب رقم می خورد.

      شاید همه ی آن چیزی نباشد که در رویاهایمان می بینیم ولی آن قدر مطلوب خواهد بود که رضایت خدا و خیر ما در آن باشد.

      رمز رسیدن به سرزمین قشنگ و زیبای آرزوها فقط در چند کلمه خلاصه می شود : « تلاش، پشتکار، امید، توکل و راضی بودن به رضای خدایی که جز خیر و خوبی و رستگاری بندگانش نمی خواهد. »

      از خدای بی نیاز می خواهم تو و سایر داریون نمایی های عزیز را آن دهد که آن به.

      باقی بقایتان …

  2. یه دوستی برام این ایمیلو فرستاده :

    « روزهای سخت، گاهی در ابتدا بد به نظر می رسند؛ اما در انتها معلوم می شود که برایتان سودمند بوده اند. بگذرید و اجازه دهید شما را تبدیل به آدم بهتری کند. »

  3. دستانت را به من بده تا بگیرم نبض اظطرابت را…
    تا آرام کنم
    پریشانی احوالت را…!!!!
    بیا فراموش کنیم غم از دست دادن دیروزت را…..!!!
    حال را که در یابیم گره گذشته و آینده با دستانمان باز خواهد شد……و آینده ای خواهیم ساخت که گذشته مان در مقابلش به زانو در خواهد آمد….

    1. سلام دانیال جان …

      قطعا همین طور است که می گویی.

      هرچند فراق، پشت امید، شکست
      هرچند جفا، دو دست آمال ببست

      نومید نمی شود دل عاشق مست
      هر دم برسد به هر چه همت، دربست

  4. سلام
    به راستی چه زیباست اندیشه ای که در مقابل قلم زانو زند و واژه هایی که در خدمت بیان حق برآید. روز خبرنگار بر شما مبارک9

  5. روز خبرنگار مبارک
    ]چقدر سکوت انسان آگاه سخت است . شاید فلسفه خبرنگاری همین واقعیت باشد.

  6. هنگامی که دری بسته شد،

    پنجره ای را امتحان کن.

    سپس در جدید را امتحان کن.

    بعد پنجره ای جدید را امتحان کن.

    دنیا پر از درها و پنجره هاست.

    در نهایت در یا پنجره ای را باز پیدا خواهی کرد.
    پس ناامید نباش

  7. چقدر مطلب خوبی بود – نمیشود آرزو ها رو گفت:

    آنجا و آنچه را که هستی ،

    افکار و باورهایت رقم زده اند،

    افکار و باورهایت را تغییر بده

    تا آنجا و آنچه هستی تغییر دهی

    زیگلار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا