فرهنگ مردم داریون/ قسمت ششم: زبان، نژاد و مذهب
به کوشش: جلیل زارع
برخی واژگان نیز از گویش لری وارد شده است:
سِمِنت به معنای : سیمان، طیاره و سی به معنای : برای؛ از دسته ی این گونه لغات است. با این حال
درصد واژگان فارسی سره در این گویش بسیار بیش تر از زبان معیار است.
تفاوت های گفتاری و انتخاب واژگان خاص محلی سبب شده است تا حدود زیادی از زبان معیار فاصله گیرد و گویشی مشخص پدید آید. گرچه بسیاری از واژگان آن ممکن است در دیگر شهرهای استان فارس و حتا استان های هم جوار نیز کاربرد داشته است (1).
واژگان زیبای بسیاری در این گویش دیده می شود که تناسب آهنگ و معنا در آن ها قابل توجه است. مانند ” هُمبار” به معنای آهسته و آرام. که واج های نرم ” ه. م. ب ” و هجای کشیده ی ” بار” مفهوم آهستگی را در آن تداعی می کند. یا “چَپَری” که آهنگ سریع تلفظ آن، مفهوم تند و سریع را به ذهن می رساند.
ترکیبات پُر معنایی مانند : ” زِندَه سَر” به معنای پر دل و جرات. ” تَشِ باد “، باد سوزان. ” پناه باد “، جایی که از وزش باد در امان باشد؛ از دیگر ویژگی های این گویش است.
کنایات ، تکیه کلام ها و ضرب المثل های خاص این محل به قوت و غنای زبان مردم کمک بسیار کرده است.
این گویش به گویش شیرازی قدیم نزدیک است؛ با این تفاوت که بر خلاف لهجه ی کش دار شیرازی، کششی در تلفظ کلمات نیست.
مهم ترین ویژگی های زبانی گویش داریونی در گذشته
۱ – کاهش واج
مثال : نزدیک : نزیک / امروز : امرو
۲ – افزایش واج
مثال : مُو : مُود
۳ – تبدیل واج در مصوت بلند
مثال : خون : خین
۴ – تبدیل صامت به صامت دیگر
مثال : جمشید : جمشیر. نوع دیگر این کاربرد تبدیل “ک” به “گ” در عدد “یک” است وقتی که به عنوان صفت شمارشی پیش از ممیز “من” قرار گیرد : یَگ مَن.
۵ – تبدیل مصوت کشیده ی “آ” به “اُو”
مثال : خواب : خُو / آب : اُو
۶ – تبدیل مصوت کوتاه به مصوت بلند در تلفظ
مثال : بیشین. بیجیک. بُوگُورُوز (2).
۷ – تبدیل مصوت کوتاه کسره به مصوت کوتاه فتحه
مثال : گربَه، خونَه / یَک / هر که
این فرایند، حوزه ای گسترده دارد و اسم و فعل و حرف را در بر می گیرد. برخی از موارد آن عبارت است از : بَه، که (کس) ، خونَه، جومَه، گُردَه، کش، کشیدن …
۹ – تبدیل مصوت کوتاه فتحه به “ا”
مثال : عامُو : عمو، عامَه : عمه، عاریس : عروس
۱۰ – جا به جایی کاربرد واژگان
مثال : به چه درد می خورد : چه به درد می خورد.
۱۱ – وجود مصوت های کوتاه به صورت کشیده.
مثال : ” اَر ” با صدای کشیده ی فتحه : نوعی درخت پر سایه
۱۲ – تغییر مفاهیم برخی حروف اضافه
مثال : از او گفتم : به او گفتم
۱۳ – استفاده از پسوند “ه” در پایان عددهای ترتیبی به جای تنوین
مثال : اَوَّلَندَه: اولا
۱۴ – کاربرد شکل کهن واژگان در زبان پهلوی
مثال : اُشتُر : شتر / دُمب : دُم / هِشتَن : گذاشتن.
در فعل های وجه اخباری و التزامی؛ هِلیدَن در وجه امری. مانند “بِلِه ” و ” بِلین به معنای بگذار و بگذارید.
۱۵ – تلفظ برخی از واژگان، همانند تلفظ اوستایی آن هاست.
مثال : سُخت: سوخت / فُرُخت: فروخت ( توضیح بیش تر در موارد 14 و 15 ر. ک سبک شناسی بهار. ج 1 )
۱۶ – مختصر شدن کلمات و در نتیجه کوتاه تر شدن جملات
مثال : بَ زَ: بهتر از / خُ: خوب / رَ صحرا : بیرون رفت.
17- به کار بردن فعل ماضی منفی به جای ماضی مثبت در جمله ی پیرو به گونه ای که فعل جمله ی پایه حالت امری پیدا کند. بدون آن که جنبه ی آمرانه داشته باشد.
مثال : انگورها که نچیدی، درخت ها سم می زنی : انگورها که چیدی؛ درخت ها را سم بزن. در این گونه موارد، مثبت بودن فعل، از آهگ جمله دریافت می شود.
۱۸ – به کار بردن ” با ” برای همراهی و معیت به جای ” و ”
مثال : دیگُو با اَسُّمُو ببر : دیگ و کف گیر را ببر.
۱۹ – حذف ” ه ” در تلفظ و کشیدن صدای پیش از آن
مثال : کَرَه : کهره / نِرَه : نهره ”
۲۰ – کاربرد ” چرا ” در مفهوم بله
مثال : بِیَه ( مگر ) نگفتُم زود بیا ؟ چرا. گفتی.
۲۱ – کاربرد ” خُ ” مخفف ” خوب ” در مفهوم حرف ربط ” که ”
مثال خُ میدونی : خودت که میدونی.
۲۲ – افزودن ” ها ” در پایان برخی جمله ها برای تاکید.
مثال : ” ای هم خوبه ها ”
۲۳ – استفاده از تکرار واژه برای تاکید.
در این گونه موارد ادا کردن کلمات در چند واژه ی نخست، تند و آخرین واژه با کشش هجا همراه می شود. مثال : قشنگِ قشنگِ قشنگِ قشنگ.
۲۴ – استفاده از توابع در گفتار
مثال : پِر و پا ، دَس و پِل ، چَک و چیل …
۲۵ – کاربرد فعل ماضی سوالی منفی در مواقعی که گوینده دستور به انجام کاری داده اما عملی نشده است.
مثال : رفتین ( رفتید ) ؟ در مفهوم چرا نرفته اید ؟
۲۶ – افزودن واژه ی ” تازَه ” در پایان جملاتی که قصد تاکید را دارند
مثال : ای که بِختَرِه ( بهتره ) تازَه. در مفهوم این بسیار بهتر است.
گاهی در اول جمله به کار می رود و مفهوم ” در ضمن ” دارد.
مانند : تازَه می تونی یَه کار دیَه هم بُکُنی.
۲۷ – استفاده از ” ن ” به جای ” است ”
مثال : کُجان ؟ : کجاست ؟ / ای مالِ شُمان ؟ : این مال شماست ؟
۲۸ – تکرار بخشی از جمله در تعریف کردن ها و قصه ها.
۲۹ – استفاده از “خود ” به جای ” با ”
مثال : خودِ حسن بُرُو : با حسن برو
۳۰ – به کار بردن ” با ” به جای “و ”
مثال : دیگُو با اَسُّمُو ببر : دیگ و کف گیر را ببر
۳۱ – حذف ” ه ” در تلفظ و کشیدن صدای پیش از آن
مثال :کرَه: کهره / نِرَه: نهره
۳۲ – به کار بردن ” نه ” برای تاکید در پایان جملات
مثال : بُرُو نَه : برو. چرا نمی روی ؟ هَمی نَه : البته همین طور است.
۳۳ – افزودن ضمیر ” ش ” در پایان فعل های سوم شخص
مثال : نیسِّش ، رَفتِش
۳۴ – به کار بردن ساخت های مختلف ” شوریدن ” به جای ساخت های ” شستن ”
مثال : می شُورُم، می شُوری … البته مصدر آن ها کاربرد ندارد. و از مصدر ” شُشتن ” استفاده می شود.
نژاد
گرچه نژاد آریایی اصیل پس از یورش اعراب و مغول ها به کلی دستخوش دگرگونی شد، اما رگه هایی از آن در گوشه و کنار ایران هنوز می توان جست. با توجه به زبان و فرهنگ این مردم باید گفت که آن ها به طور کلی از نژاد آریایی و قوم پارس هستند که بر اثر آمیختگی با اقوام دیگر، ژن ترک و عرب و لُر نیز با خود دارند.
مذهب
دین مردم این خطه از کشور، اسلام و مذهب آن ها شیعه ی دوازده امامی است. با توجه به آداب و رسوم مردم با قاطعیت می توان گفت که ارادت خاصی به حضرت محمد (ص) و امیر مومنان حضرت علی (ع) و حضرت صاحب الزمان (عج) دارند.
پانوشت:
1- برخی واژگان مشترک در این گویش و گویش زرگان فارس: اُوریت، اُولَه، بار رفتن، بالا داری، بامبُول، تَرپیاز، تِخار، دِرُوشیدَن، دَقَز، جزُک، بُتِ گُولی، بُر، بُرجَه، وِزوِزَنگ، ترشال، پِهتَه، سیمیت، سُکُلی، دجبل، چاه چُم پَک … مثال واژگان مشترک با مردم بوشهر: بِیلَه: دسته و گروه، رُمبید: آوار شد، فرو ریخت، جیجَه: جوجه …
2- هر دو واژه: فرار کن
*برگرفته از کتاب ” فرهنگ مردم داریون “، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
ادامه دارد … ( قسمت بعد: پوشاک مردم داریون )