اخبارفرهنگ مردم داریونهمه

فرهنگ مردم داریون / قسمت دهم: امور اجتماعی مردم داریون

به کوشش: جلیل زارع

برزگر غیر از کارهای کشاورزی وظایف دیگری نیز داشت. از آن جمله خدمتگزاری به ارباب در امور خانه بود. هر ارباب چند برزگر داشت. هر هفته به ویژه در زمستان که کارهای کشاورزی کاهش می یافت، نوبت یکی از آنان بود که خدمتگزار خانه ارباب باشند و همه ی کارهای خانه را مانند آوردن آب، آذوقه دادن به گوسفندان و … را انجام دهند.

شخصیت های اجتماعی (1)
کدخدا
رئیس یا کدخدای ده اداره ی امور را بر عهده داشت. رابط بین مالک و رعیت بود. یکی از وظایف عمده ی کدخدا گرفتن سهم مالک از محصولات کشاورزی و تقدیم به مالک بود.

ساماندهی روستا و حل و فصل بیش تر اختلاف ها نیز با او بود. از این رو هم اربابان و هم رعیت سعی داشتند او را از خود نرنجانند. زیرا بالاخره سر و کارشان به او می افتاد. البته او نیز از قدرت خود نهایت استفاده می کرد و کم تر رئیسی پیدا می شد که به نفع ارباب، رعیت را ندوشد.

از جمله ی دیگر وظایف کدخدا، همکاری با ژاندارمری در امر سربازگیری بود. هر سال امنیه ها با لیست سربازان مشمول به خانه ی او می آمدند و او جارچی را با مامور به خانه ی افراد مورد نظر می فرستاد و یک یک مشمولین فرا خوانده می شدند.

بنابراین کدخدا رابط اداری مراکز با روستا نیز بود. چنان که تنها به کمک او می توانستند کار صدور شناسنامه را عملی کنند.

ارباب
ارباب به کسی گفته می شد که چند حلقه چاه داشت و زمین های زیادی را زیر کشت برده بود. تعداد آن ها در روستا به چندین نفر می رسید. ارباب، پس از مالک و کدخدا قدرت سوم به حساب می آمد. بین ارباب و برزگر نوعی قرارداد وجود داشت: زمین، آب، ابزار کار و سرمایه لازم از او بود و کار کشت و آبیاری و برداشت از برزگر. هر چاه چند برزگر داشت که با هم روی زمین ارباب کار می کردند. هنگام تقسیم محصول، تقسیم کننده ارباب بود. وی مقداری از محصول را به تشخیص خود به هر یک از برزگران می داد. آن ها نیز اجازه ی اعتراض نداشتند و مجبور بودند به سهمی که ارباب تعیین کرده بود – هر چند ناچیز – راضی باشند.

برزگر
برزگر در واقع کارگری بود که طبق قراردادی که ارباب می بست به مدت یک سال برای او کار می کرد. برزگر روی زمین ارباب و با استفاده از ابزار کار و سرمایه ی او کار کاشت و برداشت را انجام می داد و در پایان سال کشاورزی یعنی در شهریور ماه و به اصطلاح در خرمن، سهمی از محصول طبق نظر ارباب به او می رسید.

نوع رابطه ی بین ارباب و برزگر اقتضا می کرد که برزگر و فرزندانش هرگز نتوانند از موقعیت اجتماعی بهتری برخوردار شوند و می بایست همیشه زیردست ارباب باقی بمانند و به این راضی باشند که نان بخور و نمیری به دست می آورند و از گرسنگی نمی میرند.

برزگر غیر از کارهای کشاورزی وظایف دیگری نیز داشت. از آن جمله خدمتگزاری به ارباب در امور خانه بود. هر ارباب چند برزگر داشت. هر هفته به ویژه در زمستان که کارهای کشاورزی کاهش می یافت، نوبت یکی از آنان بود که خدمتگزار خانه ارباب باشند و همه ی کارهای خانه را مانند آوردن آب، آذوقه دادن به گوسفندان و … را انجام دهند.

ملای ده
ملای ده به اصطلاح سر کتاب باز می کرد. دعای حاجت و نظربند می داد. هر کس می خواست عروسی، مسافرت یا کاری کند پیش ملا می رفت. ملا اسم او یا مادرش را می پرسید. ارقامی رسم می کرد. تفریق و ضرب و جمعی انجام می داد. اگر قمر در عقرب بود او را از آن کار منصرف می کرد تا قمر از برج بیرون رود و ستاره ی سعد وارد شود. ملا تعبیر خواب هم کرد. اگر کسی خواب می دید دندانش افتاده، ملا پیشاپیش تسلیت می گفت و از خدا می خواست که به او و خانواده اش صبر و طاقت عطا کند. زیرا افتادن دندان نشانه مردن یکی از اعضای خانواده تلقی می شد. از دیگر وظایف ملا برگزاری مراسم کفن و دفن میت، سپردن یا خاکسپاری میت و قرآن خوانی به مدت سه روز بود.

جارچی
جارچی زیردست کدخدا کار می کرد و وظایفی را که او بر عهده اش می گذاشت انجام می داد. در واقع او نوکر کدخدا بود و کارهای خانه ی او را مانند آوردن آب، علف دادن به گوسفندان و … انجام می داد. در عین حال یکی از مهم ترین وظایف وی اطلاع رسانی بود و چنان چه قرار بود خبری به اطلاع عموم برسد، او پیاده در کوچه ها می گشت و با صدای بلند و کشیده خبر را به اطلاع مردم می رساند.

طَحاف یا پیله ور
او سواد نداشت. برای یادداشت طلب هایش از خط تصویری استفاده می کرد. برای مثال، حساب فردی به نام ارغوان در دفتر او به این شکل بود که آدمکی رسم می کرد و در کنار آن شکل عقربی می کشید و به ازای هر ریال، یک خط رسم می کرد. یا همسر چراغ علی با چراغ نشان داده می شد. اگر اسامی قابلیت تبدیل به خط تصویری نداشت، طحاف با کشیدن کروکی منزل و علایم به خصوصی که در حیاط وجود داشت مثل درخت، حوض یا دالان … مشکل حساب خود را حل می کرد. او همه چیز با خود داشت و همه جا سر می زد. سر چاه های کشاورزی، کوچه ها، سر گذرها. همه چیز را به جای پول قبول می کرد. در حقیقت معامله ی او پایاپای بود.

دلّاک
شخصیت دیگر ” دلّاک ” بود. وظیفه ی او اصلاح سر و صورت مردان و کشیدن دندان بود. حجامت نیز می کرد و با زدن نیشتر، خون اضافی را می کشید. سپس با ریختن دارویی روی زخم آن را درمان می کرد. از دیگر کارهای او ختنه کردن کودکان بود که به آن ” دست حلال کردن ” می گفتند.

پانوشت:
1- در توضیح کار و وظایف برخی شخصیت ها از جمله ملا و طحاف از توضیحات آقای کرامت شکری استفاده شده است.
*برگرفته از ” کتاب فرهنگ مردم داریون “، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن

ادامه دارد… ( قسمت بعد: ادامه ی امور اجتماعی | روحیات مردم )

امتیاز کاربران: 4.4 ( 1 رای)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا