اخبارفرهنگ مردم داریونهمه

فرهنگ مردم داریون/ قسمت سیزدهم: ادامه امور اجتماعی

اما این واقعیت که زنان تکیه گاه مردان در سختی های زندگی بوده اند و حتا به گونه ای در کسب درآمد به ایشان کمک می کرده اند بیانگر نقش بسیار مهم ایشان است.

به کوشش: جلیل زارع

امنیت اجتماعی

دزدی و راهزنی تا پیش از روی کار آمدن یک حکومت مرکزی در کشور همواره مشکلاتی را برای مردم ایجاد می کرده است. پس از روی کار آمدن رضا شاه تا حدودی این مشکل کاهش یافت. اما با برکناری وی از حکومت در سال 1320 ه.ش و نابسامانی اوضاع در اوایل حکومت محمدرضا و در سال هایی که مردم، آن ها را به نام سال های نهضتی می شناسند ناامنی پس از گرسنگی بزرگ ترین مشکل مردم بوده است. در این سال ها که مصادف با شورش ناصرخان و خسروخان قشقایی در فارس علیه حکومت مرکزی است(1) راهزنی و حمله به روستاها یک پدیده ی معمول به شمار می رفت. برخی از طوایف، دزدی را نوعی زرنگی می دانستند. زیرا با این کار می توانستند شکم خود و خانواده ی خود را سیر کنند. از این رو باید گرسنگی و ضعف حکومت را عامل اصلی راهزنی و عدم امنیت در این دوره دانست.

هر چیز به ویژه مواد غذایی و محصولات کشاورزی مورد نظر راهزنان بود. در این سال ها راه ها ناامن بود. به سختی کسی می توانست از یک روستا به روستای دیگر برود. راهزنان که اکثرا عشایر و عرب های بیابانگرد بودند راه ها را می بستند و رهگذران را غارت می کردند. روز مهمان روستاییان می شدند و شب ها دزد محصولاتشان بودند. آن ها چنان گستاخ شده بودند که اگر نگهبانی را سر مزرعه تنها می یافتند خود او را وادار به چیدن یا جمع کردن محصول می کردند و زحمت بیرون آوردن محصول یا پر کردن کیسه را هم به خود نمی دادند. از این رو نگهبان ترجیح می داد که به سمت روستا بیاید و با کمک خواستن از اهالی سعی کند آن ها را فراری دهد. حتا ژاندارمری نیز در بسیاری موارد خود را با راهزنان درگیر نمی کرد و با سران آن ها به نوعی کنار می آمد و این امر به جسارت آن ها می افزود. اما به تدریج امنیت گسترش یافت و مشکل ناامنی تقریبا از بین رفت.

جایگاه اجتماعی زنان
از نکات موجود در ضرب المثل ها و باورها و گفت و گوها می توان چنین برداشت کرد که زنان جایگاه اجتماعی پایین تری نسبت به مردان داشته اند. ضرب المثل رایج و معروف ” نر باش، خر باش ” به خوبی بیانگر این مطلب است که به پسران و مردان توجه بیش تری می شده است. خطاهای آنان قابل گذشت و توجیه بوده است. اما اشتباهات زنان به حساب کم عقلی آنان گذاشته می شده است. ضرب المثل ” دختر بسِّنش به بوته مهک، گفتن حیفِ بوته ی مهکو ” بیانگر آن است که دختر را مایه ی زحمت و دردسر می دانسته اند و کم ترین ارزشی برای او قایل نبوده اند. این بی توجهی گاه به جایی می رسید که حتا مرگ و زندگی آن ها نیز چندان مورد اعتنا نبود و اگر نوزاد دختر بیمار می شد رسیدگی به او کم تر از رسیدگی به نوزاد پسر بود. این امر – چنان که می گویند – سبب کاهش تعداد دختران نسبت به پسرها شده بود و به نوبه ی خود در کار همسریابی جوانان و ازدواج آن ها تاثیر منفی داشت. به گونه ای که برخی پسرها باید منتظر بیوه شدن زنی می شدند تا با او ازدواج کنند.

یکی از دلایل چنین وضعی حاکمیت روحیه ی مردسالاری در جامعه ی مورد نظر بوده است و آن خود دلایل متعدد می تواند داشته باشد که از جمله ی آن ها نیاز به نیروی کار مردان و پسران در کارهای کشاورزی و دامداری است. حفظ و حراست از دست آوردها در برابر مهاجمان نیز می طلبید که به پسران بیش از دختران توجه شود. به طورکلی ضعف بنیه زنان و نیاز به مراقبت دختران و مسایلی که به نوعی به آبرو و حیثیت خانواده ها مربوط می شد و حساس بودن مردم روی این گونه مسایل سبب می شد که زنان در موقعیت ضعیف تری نسبت به مردان قرار گیرند و به ایشان به چشم انسان درجه دوم نگریسته شود. چنان که از تولد نوزادان پسر بیش تر خوشحال می شدند. عروسی پسران را مفصل تر و گرم تر برپا می کردند. حتا به عزاداری و ختم مردان بیش تر توجه می شد. جالب تر این که خود زنان نیز چنین وضعیتی را پذیرفته بودند و فرزندان پسر را گرامی تر می داشتند. این نکته را می توان از لابلای سخنانشان دریافت. مثلا یکی از مهم ترین سوگندها قسم خوردن به جان برادر و پدر و پسر بود. در دوبیتی ها و ترانه ها نیز برادران و پسران، جایگاه ویژه ای دارند.(2)

پذیرایی از زنان بعد از مردان در عروسی ها و مهمانی ها، پایین نشستن زنان در مجالس، ورود و خروج آنان پس از مردان، عدم توجه به نظر دختر در ازدواج های گذشته، خطاب کردن زن با عنوان ” ضِیفه “(3) و به کار بردن عبارت هایی مانند ” زن ناقص العقله “، ” زنه، نمی فهمه ” و پدیده ی چند همسری نشان می دهد که زنان جایگاه اجتماعی مناسبی در جامعه نداشته اند.

تنبیه زنان در خانه از دیگر مواردی است که در این راستا قابل تامل است. این عقیده که زن باید تابع بی چون و چرای مرد باشد و هر چه او گفت بدون اعتراض بپذیرد، یک اصل کلی جامعه ی مردسالاری است و نتیجه طبیعی آن این خواهد بود که زنان در صورت سرپیچی از خواسته ی مرد به سختی تنبیه شوند. این تنبیهات بیش تر بدنی بوده است و زنان بر این امر اطلاع داشتند. از این رو سعی می کردند کم تر خشم مردان را برانگیزند و روی حرف آنان حرف نزنند. اگرچه به زیان آن ها باشد.

وظایف زن در خانه مشخص بود. او می بایست ضمن آن که در انجام این وظایف کوتاهی نمی کرد در کفش مرد نیز پا نکند و از حد اختیارات خود فراتر نرود. این تمثیل که ” خدا وسط دانه ی گندم خط گذاشته که وظیفه ی هر کسی معلوم باشه ” بین مردم مقبولیت تام داشت. از این رو مردها کسر شان خود می دیدند که کارهای مربوط به زن را ولو در حد کم انجام دهند.

اما این واقعیت که زنان تکیه گاه مردان در سختی های زندگی بوده اند و حتا به گونه ای در کسب درآمد به ایشان کمک می کرده اند بیانگر نقش بسیار مهم ایشان است. زنان جدای از کارهای خانه با قالی بافی، پشم ریسی، دوشیدن گوسفندان و تهیه ی فراورده های لبنی، خوشه چینی و نان پزی سهم عمده ای در اقتصاد خانواده ها داشته اند بدون آن که این کارهای نسبتا سخت اصلا به حساب آید و بر جایگاه اجتماعی آن ها بیفزاید. چرا که این قبیل کارها را جزو وظایف زندگی زنانگی آنان می دانستند که بدون هیچ گونه چشم داشت بایست انجام می دادند.

پانوشت:
1-نقل قول از حاج حسن اسدی
2-البته یکی از علت های آن می تواند دوری دو ساله او از خانواده در دوره خدمت سربازی باشد.
3-مخفف ضعیفه: موجود ضعیف

*برگرفته از کتاب ” فرهنگ مردم داریون ” نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن

ادامه دارد … ( قسمت بعد: امکانات اجتماعی مردم داریون )

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا