فرهنگ مردم داریون / قسمت سی و هفتم: نوزادی
به کوشش: جلیل زارع
انتخاب نام
در انتخاب نام کودک، علاوه بر پدر و مادر، هر یک از بستگان نیز مانند برادر، خواهر، عمو و دایی می توانست نظر دهد و برای او نام انتخاب کند.
نام کودک گاهی بر اساس زمان تولد او صورت می گرفت. بنابراین، همزمانی تولد با رویدادهای ملی، مذهبی و طبیعی تاثیر زیادی در انتخاب اسم داشت. به عنوان نمونه اگر شب یا روز عید به دنیا میآمد عیدی نام می گرفت. اگر این عید، عید تولد پیامبر(ص) بود کودک، عیدی محمد نامیده می شد. یعنی هدیهای که حضرت محمد(ص) به آن خانواده داده است. اگر کودکی – پسر یا دختر – در روز عید قربانی به دنیا میآمد لقب “حاجی” به اسم او افزوده میشد. مانند حاجی بیبی. به این دسته از افراد، به اصطلاح “حاجی ننهی” می گفتند.
همچنین است دیگر اسامی که ممکن بود به خاطر تناسب با رویدادهای طبیعی یا روزها و ماههای سال برگزیده می شد. مانند: زلزله، بارانی، برفی، قربان، رمضان، نوروز، بهمن، جمعه، شنبه.
سه اسم دیگر (برگرفته از حروف الفبا و ناشی از توجه به سواد و مدرسه) نیز قابل توجه است: آ کوچیک، آ بزرگ، الف.
برخی دیگر از نامها، نامهای حماسی و شاهنامهای است که به خاطر حس وطندوستی سر و کار داشتن مردم با داستانهای شاهنامه1 برای فرزندان برگزیده میشد. برخی دیگر،اسامی قهرمانان داستانهایی بود که در اوقات فراغت می خواندند یا در مکتبخانهها با آنها آشنا شده بودند. مانند: کیومرث، برزو، اسفندیار، ایرج، تورج، نوذر، سپهدار، طهماسب، بهرام، کاووس، بهمن، افشین، گودرز، فرهاد، داراب، خسرو، ارسلان، شیروان، شهرزاد، ایران، توران و سودابه.
در انتخاب اسامی اسلامی به خاطر قداست قایل شدن برای معصومین(ع) و اعتقاد به این که انسانهای معمولی در حد ائمه نیستند معمولا عین نام آن ها را روی فرزندان نمیگذاشتند، بلکه نام های ترکیبی به کار میبردند. مانند: علی گدا، گداعلی ، غلامعلی، نقدعلی، سبزعلی، جانعلی، معصومعلی و …
نمونهی برخی دیگر از اسامی نوزادان پسر: دیدار، گرامی، وفادار، خورشید، فلکناز، عنایت، کفایت، الماس، کهیار، کهزاد و …
نمونهی برخی از اسامی نوزادان دختر: بااندام، شاهپسند، سمرقند، همینبس، دختربس، گلبس، ماهبس، گلنسا، ماهناز، شاهناز، بیبیناز، قدمناز، قلمکار، تمامزر، خاور، رخشنده، بگمجان، خانمجان، خانمکوچیک، خانمبزرگ، آفتاب، ماهتاب، جهانتاب، سمنبر، گلعنبر، ماهعنبر و …
قنداق کردن
کمی بعد از به دنیا آمدن و نشستن نوزاد به این هدف که دست و پای بچه کج نشود یا دچار آسیب دیدگی نشود، بچهها را معمولا “قُنداق” میکردند و نوزاد در ماههای نخست زندگی بیشتر وقت خواب و بیداری را در قنداق می گذراند. بر این باور بودند که اگر کودک محکم بسته نشود “شون و کول” می شود. یعنی ممکن است دست و شانهی او در برود. میگفتند: کودک میگوید: “خدا کنه ننه و بُوام دعواشون بشه تا ننم سفت بپیچتم.”2
بند قنداق او باریکه ای پارچهی رنگی بود که آن را با انواع مهرهها زینت میدادند. از جمله یک مهرهی درشت زرد، یک مهره که به آن “فَهمه” میگفتند و یک مهرهی عقیق. این مهرهها طوری بسته میشد که روی سینهی نوزاد قرار میگرفت.
هدف از بستن این مهرهها علاوه بر زیبایی، جلوگیری از چشمزخم یا آسیبهای گوناگونی بود که ممکن است کودک را تهدید کند. گاهی نیز پنجهی گرگ میبستند به امید این که کودک مثل گرگ نترس شود.
علاوه بر اینها برای تنها نشدن کودک، در نَندی3او تکهی کوچکی آهن قرار میدادند.
کلاه و لباس
کلاه کودک ” کولوته” نام داشت و از مخمل و پارچهی حریر دوخته میشد. آن نیز به کمک اشیای گوناگون مانند مهره یا گاهی پای کبوتر آراسته میگشت.
لباسهای کودک در تابستان از پارچههای نخی و معمولا از جنس کرباس دوخته میشد و در زمستان تعداد زیادی لباس کهنه و نو روی هم آنها را از سرما حفظ میکرد.
پانوشت:
1 – در قسمت های بعد (بخش سرگرمی) در این مورد بیشتر توضیح میدهیم.
2 – مرا محکم بپیچید.
3 – نندی گهواره مانندی که با استفاده از گلیم یا پتو و طناب درست کنند.
*برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
ادامه دارد … (قسمت بعد: ادامه نوزادی | شیر دادن)