اخبارفرهنگ مردم داریونهمه

فرهنگ مردم داریون / قسمت چهل و هشتم: برخی دیگر از بیماری ها و راه های درمان آن ها در داریون

به کوشش: جلیل زارع

اگر به درد ناپایداری برخورد می کردند که دایم از یک نقطه ی بدن به نقطه ی دیگر می رفت، معتقد بودند که “باد” در بدن افتاده است. باد رماتیسم، باد نهنگ و باد تیغ، نمونه هایی از این دسته بیماری هاست.

اُوَ اُو شدن
اگر کسی بعد از مسافرت زیاد آب می خورد می گفتند: « اُوَ اُو شده» یعنی آب به آب شده و این تشنگی به خاطر نوع آب مصرفی است و سعی می کردند با خوردن چای آن را درمان کنند.
باد
اگر به درد ناپایداری برخورد می کردند که دایم از یک نقطه ی بدن به نقطه ی دیگر می رفت، معتقد بودند که “باد” در بدن افتاده است. باد رماتیسم، باد نهنگ و باد تیغ، نمونه هایی از این دسته بیماری هاست. باد رماتیسم، درد ناشی از این بیماری بود که مسبب آن را رطوبت می دانستند. باد نهنگ، نوعی درد بیماری بود که برای درمان آن بدن را مالش می دادند؛ سپس پارچه ای روی کمر بیمار می انداختند و در حالی که شعر خاصی می خواندند با گوشت کوب به قسمت های مختلف کمر او می زدند تا باد بیرون رود. برای درمان باد تیغ نیز صورت بیمار را با تیغ خراش می دادند و خون می گرفتند تا این گونه باد از بدن او بیرون رود. راه دیگری نیز برای بیرون کردن باد از بدن بود و آن “کولوک انداختن” بود. برای این کار مقداری پنبه ی نسوز را آتش می زدند و روی قسمتی که درد داشت و قبلا تیغ زده بودند می گذاشتند، بلافاصله دهانه ی کولوک1 را به گونه ای روی آن قرار می دادند که هوا وارد کولوک نشود. با این کار، مکش ایجاد می شد و با کمی خون گیری درد تسکین می یافت. از این روش برای درمان نازایی نیز استفاده می شد و این کار روی شکم زن صورت می گرفت.
برفک دهان
برای درمان برفکی شدن دهان که به آن “وزّه” می گفتند، سنگ مخصوصی را می ساییدند و روی زبان می گذاشتند.
پهلو گرفتن
برخی از کمردردهای مزمن را با “پهلوگرفتن” درمان می کردند و آن نوعی بازکردن رگ بود که برجستگی خود را در ساق دهان نشان می داد. این کار مهارت خاصی می طلبید و از عهده ی هر کس برنمی آمد.
تب
چنانچه بچه ای تب می کرد دست و پا و پیشانی او را با “اَندو2” گِل مالی می کردند تا تب او از بین برود. راه دیگر این بود که نزد کسی مثل حسین نمازی می رفتند و او دو رکعت نماز می خواند، سپس قادمه ای3 را با خود به صحرا می برد و به یک بوته ی مَهک گره می زد. صبح فردا می دیدند تب بچه از بین رفته. بوته ی مهک هم خشک شده است4. این امر اعتقاد آنان را به او و این شیوه ی درمان بیش از پیش تقویت می کرد.
ترشه
اگر معده ی کسی ترش می کرد – که در اصطلاح به آن “ترشه” می گفتند – برای درمان آن از جوشانده ی پرسیاوش و دُشک یا کوبیده ی تخم آلبالو استفاده می کردند. استفاده از “کبلمه” نیز در این مورد تجویز می شد و آن عبارت بود از کوبیده ی زنیان، رازیانه، تخم شوید و نبات. آمیزه ای از این مواد را با هم در دهان می ریختند و می جویدند. از آن جا که عامل ترش کردن معده ی کودک را قرار گرفتن در معرض بوی پنیر دلمه می دانستند برای پیشگیری از این بیماری توصیه می کردند در اتاقی که کودک خردسال هست نباید پنیر دلمه یا “پوست پنیری” آورد. با این حال اگر با نشانه هایی که سراغ داشتند مانند تب شدید، تهوع و سردرد زیاد، همراه بود، می گفتند معده ی کودک ترش کرده است و با دارو خوب نمی شود برای درمان، پیشانی او را در ناحیه ی بین دو ابرو داغ می کردند. برای این کار یک تکه پارچه ی پنبه ای را آتش می زدند و بلافاصله خاموش می کردند و در قسمت مورد نظر قرار می دادند.
تشنج
وقتی بچه ای دچار تشنج می شد، به اصطلاح می گفتند “طبیعت کرده”. او را در پیژامه ی دوشیزه می پیچیدند و گرم نگه می داشتند تا عرق کند و خوب شود.
چشم درد
برای درمان چشم درد از ” بَنگو” که به آن “تخم شربتین” نیز می گفتند استفاده می شد و آن دانه ای بود مانند کنجد که وقتی آب به آن می رسید لعاب می انداخت. وقتی در چشم قرار می گرفت سبب جذب مواد خارجی می شد که در چشم رفته بود و از درد آن می کاست. راه دیگری نیز وجود داشت. در این شیوه مقداری “زردچوبه ی قلم5” را می کوبیدند و خمیر آن را با چربی گوسفند می آمیختند و بر چشم کودک می گذاشتند.
خال کوبی
گاهی برای درمان دردهایی که بین مفاصل دست و پا احساس می شد مانند درد زانو یا درد مچ دست از خال کوبی استفاده می شد. این شیوه ی درمان بین زنان میانسال مرسوم بود.
دندان درد
برای درمان دندان درد، شیره درخت را با شیر زنی که دختر شیر می داد می آمیختند و روی دندان می گذاشتند تا آرام شود.
دل درد
زن زائو برای دوری از دل درد، قیچی می زد. یک قیچی به دست می گرفت و باز و بسته می کرد به این امید که بهتر شود. این تلقین معمولا اثر می کرد.
زخم
برای درمان زخم ها، سوخته ی پشم یا توری چراغ روی آن می گذاشتند. راه دیگر، استفاده از دارویی بود که از ترکیب چند ماده به دست می آمد. این مواد عبارت بود از: مورد6، آزارچوق، زرده تخم مرغ. آن ها را با هم مخلوط می کردند و با پارچه ای روی زخم می بستند.
سرخو

برای درمان سرفه و سرخجه، پارچه سرخ بر کودک می پوشاندند و روسری قرمزی نیز روی او می انداختند تا کسی او را نبیند و سفارش می کردند فرد نجس نیز او را نبیند.
سردرد
برای درمان سردردهای مزمن “حاجی مَت7” می کردند و آن خون گیری از زیر چانه بود که با حجامت انجام می شد. با این کار علاوه بر آن که سردرد از بین می رفت جوش های صورت نیز تا حد زیادی کاهش می یافت.
سرماخوردگی
برای درمان سرماخوردگی کودک علاوه بر استفاده از جوشانده ی گیاهان دارویی مانند سربنفشه و پرسیاوش از چینی داغ نیز استفاده می کردند. به این مفهوم که چینی شکسته ای را کاملا داغ می کردند، سپس آن را در یک کاسه ی کوچک پر از آب می انداختند تا بجوشد؛ آن گاه جوشیده ی آن را به خورد کودک می دادند. گاهی نیز با همین شیوه از بخور ریگ داغ استفاده می کردند. یعنی بخار حاصل از ریگ های داغ به بهبود بیماری کمک می کرد.
سکسکه
برای از بین بردن سکسکه، توصیه می کردند که هفت قُلُپ یا جرعه ی آب با یک نفس فرو برده شود تا سکسکه بند بیاید. راه دیگر این بود که دروغی ناراحت کننده به او می گفتند تا به نوعی دچار غم شود. او با این کار معمولا خوب می شد.
شب کوری
برای درمان شیب کوری یک جگر کامل را می پختند و با بخار آن بیمار را بخور می دادند.
سیاه سرفه
برای درمان سیاه سرفه، تکه ای کدو تنبل را نزد میرزا می بردند و او دعایی روی آن ها می نوشت و بر گردن کودک می آویختند.
کورک
برای درمان کورَکی8 که سر باز نمی کرد، آرد، شیر و زودی9 را با هم مخلوط می کردند و روی دمل می گذاشتند تا چرک آن را بکشد. از این روش برای درمان دندان درد نیز استفاده می شد و معمولا اثر می کرد.
گوش درد
برای درمان گوش درد، آن را با هر شیوه ای گرم نگه می داشتند. گاهی برای درمان گوش درد، پِهِن الاغ را گرم می کردند و با پارچه ای روی گوش بیمار قرار می دادند و گویا بی اثر نبوده است.
له شدگی
برای درمان له شدگی پاهای کودک، خاک نرم شده راهِ بیرون روستا را به پای او می زدند و خوب می شد.

پانوشت:
1- ظرف سفالی لعاب دار کوزه مانند، البته با دهانه ی گشاد که از آن برای نگه داری روغن استفاده می شد.
2- گل کاه دار
3- نخ قالی بافی
4- به نقل از حاج حسن اسدی
5- از گیاهان دارویی
6- Murd
7- همان حجامت است.
8- دمل
9- شیره ی سفت شده ی درخت بنه

• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … (قسمت بعد: باورهای عامیانه مردم داریون)

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا