اخبارفرهنگ مردم داریونهمه

فرهنگ مردم داریون | قسمت سی ام: ادامه واژه نامه کلمات و اصطلاحات داریونی

قسمت سی ام فرهنگ مردم داریون را ببینید.

به کوشش: جلیل زارع

• ادامه ی حرف “س”
سُوارَه: جویی که بر پشته ای کشیده باشند.
سُوزه: سبزه، نوعی سبزی خودرو با بویی نزدیک به بوی سیر صیقلی
سول: (با صدای کشیده ی دوم) گمان، فکر. سولُم نمی رسه: حتا به فکرم هم نمی رسه.
سولَه: نوعی گرده
سوم: باد سرد. سموم
سه تاهی: نام یک ستاره
سَهم: 1- بهره 2- ترس. این واژه در این مفهوم امروز کم تر به کار می رود. اما در ادبیات کهن کاربرد بیش تری داشته است: “فلک باخت از سهم آن جنگ رنگ / بود سهم گین جنگ شیر و پلنگ” (حمله ی حیدری از باذل مشهدی)
سیاتو: سیاه چرده، سبزه
سیبیل تو: کشیدن انگشت شست با فشار بر لب بالای کسی به شوخی
سیخکی: راست، مستقیم
سیر: بسیار زیاد. از این واژه در مورد انجام کار استفاده می شود. مثلا: یه سیری زدش.
سیرودِنگ: کاملا سیر به گونه ای که شکم سفت شده باشد.
سیل دادن: ریختن آب یا هر چیز دیگر درون ظرف به سمت جلو با شدت
سینه پهلو: سرماخوردگی شدید
سیه کفِ لَه: زمان سایه گیر شدن دره، عصر
سَهلی: بلکه
• حرف “ش”
شاپلاق: سیلی
شاپولی: دست زدن کودکانه، کف زدن
شاه جوق: جوی بزرگ و اصلی
شادو: شاداب، آبدار. بیش تر در مورد ملات به کار می رود.
شاش تیزک: سوزش ادرار
شافرتی: زنی که در کارش نامرتب است.
شافیتک: سوت
شالا: خدا کنه
شامپیل: تکه سنگ کوچک که برای نگه داشتن سنگ بزرگ، زیر آن گذارند، تکه چوب کنده شده از چوب بزرگ
شِبِر: آویزان
شِر و وِر کردن: پاره کردن. شاید از ریشه ی انگلیسی sher به معنای بُرش دادن باشد.
شُتُرَک زدن: خیمه بستن قطرات درشت باران روی آب
شَربتین: نوعی کاسه کوچک
شَرَّ بَه: ریشه های آویزان از کنار لباس و پارچه
شُشتَن: شستن
شِفتَه: 1- شته 2- مخلوطی از آب و خاک و آهک
شِفرو: نوعی کفش چرمی، شِبرو
شَق: راست و محکم
شِق: شیوه، روش
شَقَلَه: کرسی دندان های پایین
شِکال: آهو و گوزن، توسعا هر نوع شکار کوهی
شِکَفت: غار
شکم رَوِشت: اسهال
شوکوم: شگون
شُل: 1- گِل، خاک آمیخته با آب 2- سست 3- برنجی که آب آن زیاد شده باشد.
شُلشُلک: نوعی گرده که از خمیر خیلی نرم تهیه می شود.
شُلبُر: آبدزدک
شِلِقُندن: به هم زدن مایعات درون ظرف و حرکت دادن آن
شَلَم شوربا: درهم برهم مانند آشی که آمیزه ای از همه چیز باشد.
شِلِنگ: گام بزرگ

• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … (قسمت بعد: ادامه ی واژه نامه ی کلمات و اصطلاحات داریونی)

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا