اخبارهمه

شعری برای روز پدر/غزلی کو که دهد شرح غم و درد پدر…

این شعر را آقای جمال پوشیمن به مناسبت روز پدر سروده و چون از دلش برآمده لاجرم بر دل ما نیز می نشیند. در این شعر می توان حس قدردانی،حسرت،گلایه و نصیحت را تواما دید.

شعری با حال و هوای داریونِ قدیم/غروبا جاخرمنی دِرمَنَ کو چه کٍیفی داشت...

غزل عشق پدر را چه کسی میخواند
قصهٔ درد دلش را ، چه کسی میداند

چین پیشانیش از درد نشانی دارد
اشک در دیده ولیکن به نهانی دارد

چهره ژولیده و موی سراو گشت سپید
کمرش خم شده و از دل او رفته امید

غزلی کو که دهد شرح غم و درد پدر
تا بدانی که برای تو چه ها کرد پدر

داد آزادگیش را که تو آزاد شوی
تا غمت برده ز دل پیش همه شاد شوی

بهر آزادگیت بردهٔ گردون گردید
پا نهاد بر دل خویش و جگرش خون گردید

اشک چشمان تو خونیست که در دل دارد
از غمت خون دل از چشم ترش مییارد

نیست نائی به تنش باز به پا می خیزد
هرچه اید به کَفَش پای شما میریزد

خستگی در تنش اما به لبش لبخند است
پدر آخر به شما ، تا به ابد پابند است

کوهی از غصه به دل دارد و تو بیخبری
آه سردش نکند در دل فرزند اثری

نه کسی پشت و پناهش ، نه کسی یارش شد
نه کسی هم سخن و همدم اسرارش شد

در تن خسته کجا تاب و توانی دارد
در سرش گرچه کمی ، حس جوانی دارد

در خودش کشت همه لذت ایام شباب
عمر او گشت بر این اب روان همچو حباب

هیچکس با پدر غمزده غمخوار نشد
با دلش هیچکسی محرم اسرار نشد

تا که بود هیچ نپنداشت کسی ، او هم هست
ناگهان بانگ برآمد که پدر رفت ز دست

دوسه روزی همه غمگین و عزا دار شدند
خواب بودند ، چو او مُرد همه بیدار شدند

دگر اما اثر از مهر پدر نیست که نیست
آنکه الحمد بخواند به سر قبرش کیست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا