نوشته هاي شبانه يك داريوني

نوشته هاي شبانه يك داريوني/فرهنگ بنزين زدن

نوشته بيستم:هفته پيش و در مسير شيراز به سمت داريون باغ هاي سعدي را كه رد كردم چراغ بنزين ماشين روشن شد. تقريبا مطمئن بودم كه با همان چراغ روشن بنزين هم تا داريون مي رسيدم.  چون ديگر شهر ما هم پمپ بنزين دار شده خيالم راحت بود.

به داريون رسيدم و براي بنزين زدن يا به عبارتي سوخت گيري وارد پمپ بنزين شدم. دقيقا يادم نيست جريان چه بود كه تنها از يك پمپ مي شد سوخت گيري كرد.

ماشين جلويي من يك وانت محترم نيسان بود كه البته راننده اش را مي شناختم. مانند اغلب همشهريان داريوني كه همديگر را مي شناسيم.

خلاصه اين بنده خدا ،حالا كاري نداريم كه با حوصله بسيار بنزين زد. اما وقتي كارش تمام شد به ناگاه موبايلش زنگ خورد و بي خيال من كه منتظر رفتن او بودم شروع به حرف زدن با موبايلش كرد!

راستش من خيلي عجله اي نداشتم و اگر  عجله داشتم هم به احترام همشهري بودن نه بوق مي زدم و نه اعتراضي مي كردم. اما مطمئنم اگر يك غير داريوني جاي من بود حتما اعتراض مي كرد و شايد هم كار به جاهاي باريك مي كشيد.

به هر حال داريون خداراشكر پس از اين همه سال پمپ بنزين دار شده بياييم فرهنگ بنزين زدن را هم تمرين كنيم. البته بعضي هايمان…

2 دیدگاه

  1. تازه چند روز پیش یک بنده خدا بوده 200تومن بنزین میخواسته هر چی هم بهش میگفتن نمیشه قبول نمیکرده و داشته به جاهای باریک می کشیده!

  2. کاش یک تابلو از سال شروع و پایان پمپ بنزین داریون که سرانجام با تلاش های پیگیر شورا احداث شد نصب می کردند تا آیندگان هم قدر دان آنها باشند و همچنین تاریخچه این پروژه عظیم را در کتاب گینس ثبت می کردند تا افتخاری شود برای سابفه تاریخی داریون .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا