دل نوشته هاهمه

بهار می آید…

محمود مهری|
دلش سخت بی قرار است و نفسهایش به شماره افتاده است.گوئیا چشم براه است .آخر او مدتهاست که منتظر مقدم مبارکی است تا روح وجان تازه ای در کالبدش بدمد و سختی سرما و یخبندان را که قرار از کفش ربوده به فراموشی بسپارد.


آری بهار می آید تا صبر زمین را پس از تحمل سختیها به بهترین شکل ممکن جواب دهد و لبخند رضایت را بر لبش بنشاند و به همگان بیاموزد که هیچ گاه ناامید نباشید و هر سختی را پایانی است . ای کاش من هم بتوانم همچون تو ای بهار، لبخندی بر لب منتظری بنشانم .
بهار با گامهایی آهسته و استوار می آید تا نسیم خنکش از پنجره های باز مانده به انتظارش وارد شود و جسم وروح مشتاقانش را بنوازد. باران بهاری شروع به باریدن می کند تا لطافت هوا را برای همگان به ارمغان آورد. زمین دیبای سبزش را می پوشد و آنرا به گلهای سوسن ولاله تزیین می کند و دراین میان مرغان خوش الحان نیز از دیدن این همه زیبائی به وجد آمده و آواز عشق سر می دهند و رسم عاشقی و محبت را می آموزندوچه زیباست ،همگام شدن با بهار و دل سپردن به اینهمه زیبائی.
واما سلام بر آن ربیع الانام و نضرة الایام ، خدا کند که بیاید ، که بهاررا از فیض وجود او بهار است ودرحقیقت بهار دلها و سرسبزی روزگاران است .

11 دیدگاه

  1. ممنون محمود جان, زیبا بود, لذت بردم… قسمت نبود شما را در ایام نوروز زیارت کتم .من که آمدم داریون, شما تشریف برده بودید.

  2. خوش آمد گویی به فصل تابستان
    فصل تابستان است

    سایه ای می جویم

    سایه ای پر الفت

    کوچه ها گرم کلام

    خانه ها گرم سخن

  3. ای از ورای پرده‌ها تاب تو تابستان ما

    ما را چو تابستان ببر دل گرم تا بستان ما

    ای چشم جان را توتیا آخر کجا رفتی بیا

    تا آب رحمت برزند از صحن آتشدان ما

    تا سبزه گردد شوره‌ها تا روضه گردد گورها

    انگور گردد غوره‌ها تا پخته گردد نان ما

    ای آفتاب جان و دل ای آفتاب از تو خجل

    آخر ببین کاین آب و گل چون بست گرد جان ما

    شد خارها گلزارها از عشق رویت بارها

    تا صد هزار اقرارها افکند در ایمان ما

    ای صورت عشق ابد خوش رو نمودی در جسد

    تا ره بری سوی احد جان را از این زندان ما

    در دود غم بگشا طرب روزی نما از عین شب

    روزی غریب و بوالعجب ای صبح نورافشان ما

    گوهر کنی خرمهره را زهره بدری زهره را

    سلطان کنی بی‌بهره را شاباش ای سلطان ما

    کو دیده‌ها درخورد تو تا دررسد در گرد تو

    کو گوش هوش آورد تو تا بشنود برهان ما

    چون دل شود احسان شمر در شکر آن شاخ شکر

    نعره برآرد چاشنی از بیخ هر دندان ما

    آمد ز جان بانگ دهل تا جزوها آید به کل

    ریحان به ریحان گل به گل از حبس خارستان ما

    از مولانا

  4. سلام به دوستداران امام زمان

    گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
    گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن

    گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
    گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم

    گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
    گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

    گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
    گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

    گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
    گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

    گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
    گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

    گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
    گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

    گفتم رخت را از من واله مگردان
    گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

    گفتم به جان مادرت من را دعا کن
    گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

    گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
    گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

    گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
    گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

    گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
    گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

    گفتم که شام تا دلها را سحر کن
    گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

    گفتم که از هجران رویت بی قرارم
    گفتا که روز وصل را در انتظارم

  5. سلام بر همه مخاطبان محترم

    به نظر من انتظار بدون تحرک و تلاش بی فایده است، همه اسیر گردش ارض دور سراج شده اند، دیگر نوای انتظار نمی آید، آرزویم همنوایی ست، چرا تکرو شده ایم؟ چرا گوشه نشین شده ایم؟ چرا امر به منکر سایه زده بر امر به معروف؟ چرا………………..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زمینیان بیایید با هم میزبان بهار« انسان ها و جامعه ها» ،« دل ها و دین ها» و« اندیشه ها و خردها» باشیم.

    با آمدن «بهار»، طبیعت بی جان و مرده، حیات دوباره می یابد و روح طراوت و خرمی بر آن دمیده می شود. با آمدن بهار ، اشک شوق از چشمه ها و رودها جاری می شود و دشت و صحرا با صدها رنگ زینت می یابد. موج سبز حیات از هر روزن خاک دریایی می شود و سرود خوش آهنگ هستی ،در دشت و چمن به گوش می رسد. خواب از چشمان خمار درخت ها و گیاهان زدوده می شود و با عطر شکوفه و شوق نسیم، خاطره سرما و خزان فراموش می گردد. قلب دردمند پرندگان با رویش جوانه ها تسکین می یابد و آزردگی خاطر پروانه های مهجور و محبوس ، با طنازی گل بر طرف می شود.گل خنده، بر سیمای ابرها و بادها، نشانده می شود و با ترانه های باران و قطرات شبنم، هر وجودی به شعف در می آید. حریر سبز طبیعت، پرده بر منظره غم بار دل مردگی ها می کشد و شکوه دوباره زندگی، رویش ، شکوفایی، اعتدال و سرزنده بودن را به نمایش در می آورد.

  6. با سلام در بسیاری از مذاهب ،اعتقاد به حضرت مهدی موعود (عج) که مصلح جهانی و امام بشریت است وجود دارد و این تنها مختص مسلمانان اعم از شیعه و سنی نیست بلکه پیروان مذاهب دیگر نیز مانند یهود ، نصاری، زرتشتیان و هندویان نیز به وجود مصلح بزرگ الهی اذعان دارند و در انتظار ظهور چنین موعود و مصلحی هستند.

  7. آقا نگاهت جای آهوهاست، می دانم
    دستان پاکت مثل من تنهاست، می دانم
    آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد
    جای دل تو وسعت دریاست ، می دانم
    می آیی و با دستهایت پاک خواهی کرد
    اشکی که روی گونه مان پیداست ، می دانم
    برگشتنت در قلب های مرده مردم
    همرنگ طوفانی ترین دریاست ، می دانم
    جای سرانگشتان پر نورت در این ظلمت
    مانند رد باد بر شنهاست ، می دانم
    در باور کوتاه این مردم نمی گنجد
    وقتی که بیایی اول دعواست ، می دانم
    ای کاش برگردی که بعد از این همه دوری
    یک بار حس بودنت زیباست ، می دانم
    آقا اگر تو برنمی گردی دلیل آن
    در چشمهای پر گناه ماست ، می دانم
    کی بازمیگردی ، برایم بودن با تو
    زیباترین آرامش دنیاست ، می دانم
    تو باز می گردی اگر امروز نه ، فردا
    از آتشی که در دلم پیداست ، می دانم

    به امید ظهور امام زمان

پاسخ دادن به سروش لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا