ديدگاه

اگر می پندارید، مرد این راهید، برخیزید

جلیل زارع|

به نام خدایی که قسمت اعظم سرنوشت ما را به دست خودمان سپرده است…خواهران و برادران عزیز،روی سخنم با شماست؛شما که این قدر این دست و آن دست می کنید و کاسه ی چه کنم چه کنم را به دست گرفته اید؛شما که هنوز هم مرددید که بروم یا نروم؛ برای عضویت در شورا، نامزد بشوم یا نشوم؛ شما که دشواری و سختی راه را مضاعف می بینید؛ شما که به کمبود امکانات و حمایت های ناکافی فکر می کنید؛ نگرانید که در این وضعیت دشوار، ایستادگی در برابر طوفان مشکلات و معضلات، مقدور نباشد.؛شما که فکر می کنید، ظرفیت ها و داشته های منطقه برای کسب مطالبه ی آن چه که حق مسلم مردم مظلوم منطقه است، کارایی لازم را ندارند؛ آیا یک لحظه به این فکر کرده اید که اگر رزمندگان جان بر کف نیز مثل من و شما فکر می کردند و کمبود مهمات و ناکافی بودن و کارا نبودن سلاح ها را بهانه قرار می دادند و ایستادگی در برابر خصم را غیر ممکن فرض می کردند، حالا من و شمایی نبودیم که…… و اگر هم بودیم، منطقه ای نبود که………. و اگر هم بود، به گونه ای نبود که اختیار داشته باشیم، خود سرنوشت خویش را رقم زنیم !؟… از این حقیر سراپا تقصیر می شنوید ،به جای فکر کردن به نداشته ها ،به داشته هایمان فکر کنیم و خدایی که در همین نزدیکی هاست. آنگاه به جای این همه دو دو تا چهار تا کردن، به قلبمان مراجعه کنیم که سرچشمه ی همه ی اعجازها و اراده های پولادین است. حالا اجازه دهید قبل از هر گونه تفکر و تصمیم، قصه ای را برایتان تعریف کنم:
برادر عباسی هم رزم شهیدسید حسین هدایتی می گفت:در عملیاتی،کار خیلی سخت شده بود. ما باید از طریق کانالی خود را به خط می رساندیم. سید حسین در ابتدای کانال، نیروها را هدایت می کرد. در طول مسیر کوتاه کانال، تعداد زیادی از نیروها به شهادت رسیده یا مجروح شده بودند. پس از گذشت پنج ساعت از عملیات، قرار شد برگردیم. در حالی که سید حسین، نیروها را جمع آوری می کرد، به او گفتم: مهمات خیلی کم است و سلاح ها کارایی لازم را ندارند. با این وضع، ایستادگی خیلی سخت است. او در جواب گفت: جان داریم. هفتاد، هشتاد کیلو گوشت بدنمان هم هست؛ با آن خاکریز درست کرده و در مقابل دشمن می ایستیم و از جمهوری اسلامی و امام، دفاع می کنیم.
…و اما کلام آخر: حالا دیگر خود دانید. اگر می پندارید، مرد این راهید، برخیزید و در چشمه ی زلال اراده های پولادین خدادادی، وضو سازید و دو رکعت نماز

5 دیدگاه

    1. سلام بر کتایون… واقعا داریون نما دوست داشتنی است. حتی اگر…. ممنون از دیدگاهتان در این قسمت.ضمنا دوست نداشتم تنها کلمه ی “مرد” را در عنوان بیاورم. نا خواسته بود. منظورم از مرد این ره، مردم این ره اعم از زن و مرد هست. اصلاح و عذر خواهی می کنم. .. پویا و پایا باشید.

  1. سلام میلاد جان… ممنون از نظر لطفتان، پیشنهاد می کنم داریون نما را برای داریون نما بخواهید. حقیر هم مثل شما و بقیه ی کاربران عزیز، جزو همین سایت هستم… پویا و پایا باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا