طنز و كاريكاتور

طنز شوراي عالي جامعه حسابداران|شاعري ز داريان داري ؟

احمد عيسايي خوش|

تو به تبليغات ، اعتماد كلان داري

اعتقاد به چينش كلمات در زبان داري

به ثبات قدم ،پايبندي اخلاق ،صداقت هم

تو رئوفي به يقين قلب مهربان داري

طرفدار صيانت قانون ، بهبود مستمري

توجه به حقوق غير شاغلان داري

براي شناساندن خدمات حرفه مان

ارتباط مستمري با كسان داري

كسان،همان دوستان بالايي

رابطه خوبي با مجلسيان داري

براي اداره امور جامعه هم

سعي در جلب صاحب نظران داري

دغدغه هاي قلبي ات فراوان است

جاي در جرگه صاحب دلان داري

براي دشمنان حرفه از صدر تا ذيل

هميشه تير در چله كمان داري

دغدغه نفس كشيدن موسسات خرد

ودستيابي به موسسات كلان داري

برنامه هايت مثل ديگران يكسان نيست

تكي، يگانه اي  ،تفاوتي عيان داري

تو از آنهايي كه كم است  در عالم وآدم

يادگار از گذشته هاي دور ،كهكشان داري

خلاصه همه برنامه ها ده بند است

تو هم به جزئيات توجه هم به كلان داري

هم در ليست اعتدال وهم هم انديشي

تو مثل ستاره ، همه جا مكان داري

هميشه خوب وخوش خندان

لباني چو پسته دامغان داري

مقاله هاي ناب وبديع وپربار

حسابداري وحقوق چو جمشيديان داري

تو براي همه حسابداران رسمي

ترسيم آينده اي بي خزان داري

كه در آن نرخ شكني بي معني است

اوجي به وسعت آسمان داري

نه در خيال  درآمد وشهرت ونام

فكر حل مشكلاتمان داري

تاسيس چندين شعبه از جامعه

شيراز ورشت واصفهان داري

تا كه شفاف كني اوضاع را

انديشه شستن چشممان  داري

الغرض فكر اعتلاي اين حرفه

يا كه تغيير گفتمان داري ؟

يا به فكر معضل اصلي

معضل آب ونان داري ؟

تو بگو با اين همه  اوصاف

شاعري ز داريان داري ؟

تا مدام  وصف تو را گويد

تو خبر ز شاعران داري ؟

15 دیدگاه

  1. با سلام بله این را به مناسبت انتخابات یکی از تشکلهای مال وتاثیرگذار کشور که اینجانب نیز افتخار عضویت آن را دارم نوشته ام .

  2. باسلام خدمت اقای عیسایی خوش
    با این شعر شما خیلی از جوانان علاقمند به رشته ی حسابداری شدند با این تعاریف از حسابداران که انصافا بجاست امیدوارم جوانان داریون به ان بیشتر گرایش یابند و افتخاری دیگر را برای داریون رقم بزنند.
    انشااله که به همت همه ی مسولین و… مشکلات اقتصادی که مشکل اصلی امروز جامعه است و ریشه بسیاری از مشکلات و مفاسد جامعه هم به طور مستقیم یا غیر مستقیم به ان مربوط است حل شود و دیگر کسی دغدغه ی نان نداشته باشد و همه روی چیزهای دیگر و آینده ی مملکت و سرمایه هایمان که همین جوانان هستند تمرکز کنند.

  3. طنز تو طنز | پاسخ داریونی به حسابدار داریانی:
    (لطفا اگه کلمه ای رو نتونستین بخونین یا معنیشو نفهمیدین، به واژه نامه پایین شعر مراجعه کنین !)

    گوشت گرگ تو چالمون !
    ای باشیم نادل گرون !

    نوت ری نوت هشتی، بله !
    ای حسابدار جوون

    تو رئوفی به یقین
    داری قلب مهربون

    پس به تبلیغات چیا
    اعتماد کن گاه گمون

    تو که دستت می رسه
    به کلون کلوناشون

    سی موسسات خرد
    ای همه دل نسوزون

    شعبه ها تاسیس کن
    توی رشت و اصفهون

    هی بخور گوشت و پلو
    توی جمع این و اون

    مام کنارمون پره
    حلوا خشک و خشکه نون

    گر می پلکن دور تو
    صدر تا ذیل دشمنون

    تا داری سی همشون
    تیر توی چله کمون

    بله، بپلکن باکی نیس
    تو نشو نادل گرون

    با حساب و با کتاب
    گر نشد با زور چپون

    تو مقاله چاپ بکن
    هی بده به خوردشون

    الغرض صبح تا پسین
    هستی فکر این و اون

    اعتلای حرفه ها
    یا الشت گفتمون

    تو تکی، یگانه ای
    فرق داری با دیگرون

    چون ستاره ی آسون
    هر جایی داری مکون

    هم تو لیست اعتدال
    هم تو هم اندیشیون

    خندونی مثل چی جی!؟
    پسته های دامغون !

    مثل تو کجا بیده!؟
    توی صد تا کهکشون

    که توجه داشته بید
    هم به جزء، هم به کلون

    خوب فهمیدی عزیز !
    معضل جامعه مون

    راست گفتی احمدا !
    معضل او بید و نون

    کلهم کارات خشه
    گر نمی دونی بودون

    روز برو تو برقاشی
    شو تو سوز دم برون

    هی حسابداری بکن
    در بیار یه لقمه نون

    اماول کنی شاعری
    شاعری نداره نون

    بر حذر باش و نکن
    پا تو کفش شاعرون

    چون تو جیب شاعرا
    نیست حتی یک قرون !

    *واژه نامه برای غیر داریونی ها:
    گوشت گرگ تو چالمون: اصطلاحی برای رعایت ادب در سخن گفتن، چیزی تو مایه های ” خدا اون روز رو نیاره” / نادل گرون : ناراضی / ای : اگر / نوت : اسکناس / هشتی : گذاشتی / بله( به کسر “ب” و “ل”): بگذار / گاه گمون : اول وقت / سی : برای / مام : ما هم / کنار( به ضم “ک”)): دامن قبا، قسمت پایین پیراهن / خشکه نون : نان خشک / می پلکن : می گردند / چله کمون : تیر کمان / باکی نیس : ترس و واهمه ای نیست، عیبی ندارد / زور چپون : با قلدری، به زور / پسین : عصر / الشت( به فتح “ا” و کسر “ل” ) : تغییر دادن، عوض کردن / گفتمون : گفتمان / او : آب / بید : بود / کلهم( به ضم “ک” و “ه” و تشدید بر روی “ل” ) : همه ی، کل، تمام / خشه( به فتح ” خ” و کسر “ش”) : خوش است، خوب است / بودون : بدان / برقاشی : بر آفتاب / دم برون ( به ضم “د” ): سرمای شدید

  4. دست مریزاد استاد الحق که بسیار زیبا بود-چون اون شعر در مجله حسبدار چاپ خواهد شد این جوابیه رو هم میفرستم تا انشا الله در صورت تایید در کنار اون چاپ کنند .ممنون از حسن توجه دقت ووقتی که برای این کار گذاشتید و:
    ما قلم بوسیدیم
    حرفه را برچیدیم
    چه حساب وشاعری
    هرجوری که بیدیم
    —–
    ما میریم به تنگدر
    تو سیمون اورسی بخر
    تا فقط سنگ بشکنیم
    توی اون کوه وکمر
    —-

  5. سلام داداش خوبی ؟ بهت افتخار میکنم از اینکه اونقدر مهربان و عزیز هستی و همیشه به فکر مردم رنج دیده ومظلوم عزیزم امیدوارم همیشه سالم و سربلند باشی و به تمام ارزوهایت برسی

    از طرف خواهر کوچکت (ارین)

    1. داداش شما، داداش همه ی ماست و باعث افتخار همه ی ما. من که خیلی خیلی دوستش دارم. کاش میشد ببینمش…

  6. قلم ماچ می کنی، تو ماچ او دار !
    که برچینی بساط حرفه رودار
    عسل با خربزه شاید بسازه !
    حساب با شعر بسازه !؟ دست بردار !
    تو سالکو مالکو دربند پا نمیلی !
    بری تو تنگه در !؟ هشتیم سر کار !؟
    چطو میخی سی مو سنگ بشکنی تو !؟
    تو که قند میشکنیم همبار همبار !

    واژه نامه برای غیر داریونی ها:
    رودار: پیوسته- پی در پی
    سالکو مالکو: به ندرت
    پا نمیلی: پا نمی گذاری
    هشتیم سر کار؟: مرا سر کار گذاشته ای؟
    چطو: چطور
    میخی: میخواهی
    سی مو: برای من
    همبار همبار: یواش یواش- آهسته آهسته

  7. منم و یه اتاق.میزی که انباری از حساب و کتاب خاطره هاست.ترازنامه زندگیم پر از ناهماهنگی.هم از حسابهایم جا مانده م هم از زندگیم.از سود و زیانم نه سودی مانده نه زیان اما در عجبم به آخر نمیرسد.استاد حسابم خیره به خنجر دستم که :(چه حسابداریست,عجیب خطی از حساب و کتاب نمیداندومیخواهد مانند حسابداران زندگی کند…انگار نمیداند با این حسابها زنده است.)گردش حسابم با دور روزگارهمخوانی ندارد.منم مانند فروغ به پایان دگری می اندیشم.هرروز استاندارد جدیدی بر من غلبه میکند و مرا به آخرنزدیکتر میکند.پایان من داریون نما ست,به مانند باد باطراوتی که از گندمزارهای طلایی داریون میگذرد آرامش را به قلبت تزریق میکند.

  8. سلام مهشاد معلوم است حساب وکتاب میدانی که چنین سود وزیان زندگی را مجسمه وار نمایان دیده ای باشد همیشه گردشی پرسود داشته باشی وحسابهایت مقبول باشد

  9. سلام ممنونم. نظر لطفتان است.زنجیره افکارم راانسانی در همین چند قدمی به حسابداری گره داد,یعنی حضرت حق مرا در وادی افکارش رها کرد وگرنه مرا چه به حساب و حسابداری.دفترروزنامه زندگیم قبل از ورود به دنیای حساب ستونی بود پر شمارش از رویاهایم.سودوزیانی نمیشناخت بی مروت.هیچ مالیاتچی نبود که سروقت بیاید و از من اظهارنامه بگیرد.

  10. زیبا بود رویاها در دفاتر ثبت ونهایت ، گزارش آنان خاطراتی است که خوب یا بد باقی می ماند خوبش را سود و بدش رازیان مینامیم در هر صورت زیبا بود

  11. سلام
    از سخنان زیبای مهشاد عزیز پیداست که غم یا بهتر است بگویم نگرانی بزرگی در زندگی اش جاری شده ؟؟!!!!
    امیدوارم هر چه زودتر این ناراحتی برطرف شده و دفتر زندگی اش پر شود از آرزوهای بلند.

  12. سلام احمد جان…

    گفتی یادمون می کنی، نکردی ! گفتیم آخر سالی حسابدارا و حسابرسا گرفتارن، عیبی نداره.

    گفتی زنگ می زنی، گوشمون زنگ زد و تو زنگ نزدی. بازم گفتیم باکی نیست، مشغله اش زیاده !

    ولی عزیز دل برادر ! جواب سلام واجبه ! یه دیدگاه برفی بذار ، دلمون خوش باشه !

    این ها بهانه بود برای یه گپ دوستانه. دلتنگتیم برادر !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا