روزی که گوشت مورچه خوردیم!
جلیل زارع|
مادرم رفته بود آبادان. نزد پدر و مادر و خوهر و برادرش. پدرم شیراز بود. دنبال کسب و کار و رزق و روزی حلال. من و خواهر ها و برادرانم، در خانه تنها بودیم. بی موقع بود. نه وقت صبحانه بود، نه وقت ناهار و نه وقت شام ! به قول برادرم، وقت گل نی بود ! گرسنه بودیم و شکم گرسنه، وقت و بی وقت نمی شناسه. رفتیم تو “دالون”. اون زمان ها، از یخچال و فریزر و…. خبری نبود. آب هم توی “مشک” و “دولوچه” و “کوزه” ، خنک می ماند. اون هم آب قنات های داریون نه آب لوله کشی ! هنوز آب لوله کشی نصیب داریون نشده بود.
از اصل ماجرا دور نشیم. گفتم رفتیم تو “دالون”. چون یخچال و فریزر نبود، برای جلو گیری از فاسد شدن چند ساعته ی گوشت، توی یکی از تاقچه ها، از سقف تاقچه، سبدی آویزون بود و گوشت هایی رو که صبح خریداری شده بود، در اون قرار داده بودیم. رفتیم سراغش. آوردیمش پایین برای درست کردن کباب. یه کباب بی وقت و خوشمزه ! ولی…. ولی چشمتون روز بد نبینه، پر بود از مورچه ! مورچه های زرد و ریز و سمج ! محکم چسبیده بودن به جای جای گوشت بیچاره ! هر چی تلاش کردیم از گوشت جداشون کنیم نشد که نشد ! یکی دو تا که نبودن. خیلی بودن. نمی دونم چند تا. همون خیلی !
نمی دونستیم چکار کنیم که برادرم نجاتمون داد و گفت: چه فرق می کنه !؟ گوشت، گوشته، میخواد گوشت گوسفند به اون بزرگی باشه، میخواد گوشت مورچه های زبون بسته ی به این کوچیکی ! اصلا گوشت مورچه خوشمزه تر هم هست. هر چی حیوون کوچیک تر باشه، گوشتش هم خوشمزه تره ! مثلا گوشت بره کوچیک خوشمزه تره یا قوچ و بز و میش بزرگ؟ دیدیم راست میگه ! گوشت، گوشته ! چه فرق می کنه؟ حالا کمی هم گوشت مورچه قاطی گوشت گوسفند باشه ! تازه خوشمزه تر هم میشه !
درد سرتون ندم. گوشت ها رو کنجه کنجه کردیم و زدیم سر سیخ . با همون مورچه های سمج که ول کن گوشت ها نبودن ! سیخ ها رو گذاشتیم روی آتیش. آتیش زغال افروخته. جلز و ولز مورچه های زبون بسته که زنده زنده کباب می شدن هم منصرفمون نکردن. شکم گرسنه، جلز و ولز حالیش نیست ! جاتون خالی ! کباب ها رو به دندون کشیدیم. چه کبابی شده بود!؟ چقدر خوشمزه ! مزه ی ترشی داشت، آغشته شده بود به فرمیک اسید !
بگذریم… اون روز گذشت ولی ما تا مدتی مزه ی ترش اون کبا ب ها زیر دندونمون بود ! و هر وقت فرصتی دست می داد و تنها می شدیم، کمی گوشت، نزدیک لانه ی مورچه ها می گذاشتیم تا………… و بعد کباب می کردیم و می خوردیم ! بفرمایید کباب ! ….. کباب گوشت مورچه !…… باور کنید خوشمزه ست ! …… امتحان کنید !
منم دلم هوس کردد منم میخوام
آخرین باری که گوشتها رو گذوشتم کنار لونه ی مورچه ها، یه کتک مفصل نوش جان کردم ! اگه تو هم هوس کردی، بفرما نوش جان کن !
سلام گوشت مورچه که از سوپ خوشمزه تره ؟ ما تا یه کمی عطسه میکنیم و…. قابلمه سوپ تا یکی دوهفته برقراره و کسی که سرماخورده باید سوپ بخوره و دم پخت
مادر ها هم از خدا خواسته که با دلسوزی فراوان سوپ بپزند !!!
اگر کسی اثبات کند که سوپ واسه سرماخوردگی بد است ویا فایده نداره من حاضرم یه عمر دعا کنم تا خدا عمرش بده، به خدا
سلام….
اگه مادرها حرف منو گوش میدن، من داد میزنم که مادرها سوپ واسه سرما خوردگی بده !
حالا برو به جای سوپ خوردن یه گوشه بشین هی دعا کن هی دعا کن هی دعا !
انگار گوشت مورچه خیلی طرفدار نداره ! گوشت قرمز نیستا، گوشت سفید هم نیست، گوشت زرده و پر از فرمیک اسید ! بفرمایید میل کنید ! نمک گیر نمیشید !
سلا اقاي زارع همين الان شمارو تو شبکه2 اخبار 20:30ديدم خيلي خوشحال شدم )نه باج ميدهيم نه باج ميخواهيم)
سلام anti666.میشه لطفا بگید موضوع خبر چی بود؟من توی یه برنامه دیگه در یه شبکه دیگه از زبان مجری خبری در مورد همایش فارق التحصیلان 40سال پش دانشگاه صنعتی شریف شنیدم .که قطعنا آقای زارع سنشان به این گروه نمیخورد اما یک لحظه احساس کردم عکس ایشان را در کتابچه دست مجری دیدم!موضوع خبر هم همین بود؟
اینقدر گوشت گرون شده که باید با مورچه مخلوط شود تا شاهد کبابی با طعم اسید فورمیک باشیم.!!!!
خلاصه بگم اقای زارع بچه ی بازیگوشی بودید!!!که به همه چی کار داشتید از دیوار راست هم که بالا می رفتید.
عیده ! کمی هم با علی جون شوخی کنیم ! کی به کیه !
سلام علی جان ….
اولندش که گوشت ” موری” (همون مورچه) هم همچین ارزون ارزون نیست ! اگه گوشت ارزون میخوای باید مثل قدیما “بجشک” شکار کنی ! اگه راهشو بلد نیستی بگو “این anti666” همه چی میدونه، بهت یاد بده !ولی دیگه زیادی شیطونی نکنی ! نه ! نه ! “پیرسوک ” نگیر ! سیده ! گناه داره ! “تیسک” هم نگیر ! شگون نداره ! ولی “کل کلیتی” عیب نداره !بگیر، بخور، “نش جون” !
دویمندش: اسید فورمیک نه ! فرمیک اسید ! شیمی را پاس دارید !
سیومندش: من همین الان هم بازیگوشم ! تو سایت مشخص نیست ! تازه قراره از دیوار راست وسط “اوشای” خونه پدری هم بالا برم ! شاید هم یه بازیگوش تر از خودم، سروش خان رو میگم، همرام بردم که از سن و سالم خجالت نکشم !
چندمندش !؟ آهان ! چهارمندش: ولی دیگه چیزی تو دیدگاهتون نیست که بگم ! خدا حافظی !
ايلماه سلام
نه خير اين نبود
من داشتم اخبار 20:30 رو ميديدم يه نگام به گوشيم بود اتفاقا داريون نما هم بودم يه نگام به تلوزيون
يدفه اقاي زارع ديدم خبرنگار داشت تو سطح شهر تهران گزارش ميگرفت و نظر مردمو راجع به مذاکرات هسته اي امروز کشورمون با 5+1 در ژنو ميپرسيد
که استاد زارع فرمودند :نه باج ميدهيم نه باج ميخواهيم
اين گزارش در اخبار ساعت 22شبکه 3 هم دوباره پخش شدو ومن دوباره استاد رو ديدم
سلام آقای زارع
خاطره جالبی بود
من از بچگی از گوشت قرمز متنفر بودم و هر وقت خیلی نازم می کشیدند و دلم براشون می سوخت یه تیکه کوچیک می ذاشتم تو دهنم که اگه فرصتی دست می داد درش می آوردم و پرتش می کردم بیرون.
ولی از مورچه تا دلتون بخواد خاطره دارم
بچه بودیم هر وقت میدیدم مورچه های زیادی از سوراخ بیرون می یاد ، کفش می پوشیدیم و تند تند بیچاره ها رو له می کردیم.
یه بار پسر عموم بهم گفت یه معما
گفتم بگو
یه مورچه سیاه درشت برداشت ، دستی که مورچه توش بود رو حسابی چرخوند بعد دستشو باز کرد گفت اگه گفتی مورچه کجا رفت
توی عالم بچگی فکر می کردم مورچه ناپدید شده خیلی تعجب کردم
ولی بعد که تکرار شد فهمیدم سرمو کلاه گذاشته
راستی از کاربرا بخواید در مورد کشک خاطره بنویسن قول می دم خاطرات جالبی نصیب سایت بشه.
سلام….
اولا پختن و خوردن بهتر از کشتن و نابود کردنه ! نیست !
دوما تو رو خدا دیگه کشک رو باب نکن ! همین انار که افتاده سر زبونا به اندازه کافی درد سر شده !
آقای زارع حالا خودتون به کنار،من موندم خواهراتون چه جوری از اون گوشت خوردند!شاید به خاطر مزه ی ترشش بوده!
عقل کلشون من بودم که…… !
ما درس پس ميديم خدمت اساتيد زارع
ما ارادت داریم خدمت شما anti666 عزیز…. فقط یه شوخی بود ! ببخشید !
سلام آقای زارع
نمی دونید چه لذتی داشت وقتی مادر بزرگم می دید و می گفت حقشونه تا دیگه ما رو اذیت نکن
بیشتر راغب می شدم بکشمشون
تازه نه بهترم نیست اسید فرمیک خیلی بدمزه و بد بوه
ولی کشک …………..کشک…………..اونم یه گونی کشک………………………..
سلام .عیدتون مبارک…..
اولا که بالا غیرتی نذار کشکی کشکی پای کشک هم تو سایت باز بشه ! همین که جناب انار دلخونمون کرده برای هفت پشتمون بسه !
بعدشم مگه شما “فرمیک اسید” رو چشیدید که میگید بد مزه ست !
سلام استاد زارع من هم،شوخي کردم نارحت که نشدم
میدونم عزیز دل برادر ! میدونم و خیلی دوستت دارم !
بله که چشیدم
بچه که بودم یادمه شب خواب بودم با دهان باز صبح بلند شدم دهنم بد مزه بود نگو که یه مورچه زشت سیاه لای دندونم گیر کرده بود
اون مورچه سیاه درشت بوده است و بد مزه ! ما مورچه های زرد ریز را خوردیم که اتفاقا خیلی هم خوشمزه بود! فکر کنم داریونی الاصل بودن ! و فرمیک اسیدشون هم تر و تازه بود ! از اون گذشته، مورچه زنده اش بد مزه است نه پخته اش ! شما هم اگر مورچه کباب شده، لای دندونتون گیر کرده بود ، هنوز مزه ی عالی اش زیر دندونت مونده بود !مثل این که گوشت خام نوش جان کنی و توقع هم داشته باشی که خوشمزه باشد! این طوری هاست !
ای وای افکار نژاد پرستانه !!! سیا ها زشت وبد مزه !!و زرد ها خوشمزه!!! و داریونی الاصل !!!
این دو کامنت اخیر چون بین رنگ پو ست ها تفاوت قائل شده مصداق حقوق بشری داره !!!
آتیش زدن وکباب کردن مورچه زنده هم همین طور !!
تازه باید به طرفداران حقوق حیوانات هم جواب بدهید ؟؟؟
11
اول سلام بکنم که نگی سلام نکردی ! سلام….
سروش جان ! دلبندم…. اطلاعاتت در مورد حیوونا چقدر کمه عزیز ! واقعا نمیدونی !؟ نمی دونی اصیل ترین نژاد مورچه، مورچه ی سیاهه !؟بازم که نمی دونی ! یعنی نمیدونی مورچه ها هر چی زشت تر باشن از احترام بیش تری برخوردارند !؟ پس تو چی میدونی !؟ اصلا میدونی سابقا مورچه های داریان اونم از اون سیاه سیاهاش صادر میشد آفریقا !؟ و به خاطر همین هم فقط مورچه های زرد باقی موندن !؟ و شدن داریونی الاصل ! مورچه های سیاه مال داریان بود نه داریون ! و خیلی زود نسلشون منقرض شد !
بگذریم ! ولی چرا میگی حقوق بشری !؟ یعنی نمی دونی باید این طور موقع ها بگی حقوق مورچه ای !؟ ببینم تو شهر شما به جای مورچه زنده، مورچه ی مرده کباب میکنن !؟ چندششون نمیشه !؟
و اما کلام آخر : فکر نمی کردم این قدر اطلاعاتت در مورد حیوونا کم باشه ! پس حالا که این طور شد، همون بهتر که بری به طرفداران حقوق حیوانات جواب پس بدی !
اصلا به من چه !؟
سلام من فقط خواستم بگم سیاه زشت نیست و مشکی رنگ عشقه !!! مادر بزرگ من به خانم کاندالیزا رایس وزیر خارجه امریکا میگفت : بدبخت چقدر سیاه هست !!!!!!!
توی منطقه ما نه به شدت سمیرم اصفهان (کشتن بچه خرس ها ) حیوان آزاری وجود دارد .
فیلمی که الاغ بیچاره ای را از روی پل به رودخانه میاندازند .
شما که الگو هستید از مورچه ها عذر خواهی کنید دیگه !1عزیز دل برادر !!!
سلام سروش جان…..
اولا که اون موقع من به سن بلوغ نرسیده بودم و میگن خدا تو اون سن بابت کباب کردن مورچه ها آدم رو خیلی بازخواست نمی کنه و از سر تقصیراتش می گذره. تازه من تنها نبودم و شریک جرم هم داشتم.بعد از اونم دیگه یادم نمیاد حیوون آزاری کرده باشم. یادمه یه بار با آقای محمد علی شکری و حبیب بذرافکن، خونوادگی رفته بودیم بوشهر، یه مورچه اومد جلو طایر ماشین. آقای شکری رانندگی می کرد.داد زدم نگه دار ! نگه دار ! فورا زد رو ترمز. رنگ ازصورتش پریده بود ، گفت : چی شده ! گفتم: یه مورچه جلو طایر ماشینته بذار رد شه بعد برو لهش نکن ! ولی نمی دونم چرا ناراحت شد ! تو نمی دونی برای چی ناراحت شد!؟
بابت خطای بچگی هم فکر کنم خدا بخشیده باشه. شما رو دیگه نمی دونم !
بعدشم گفتم که تو عالم مورچه ها سیاه و زشت بودن افتخاره !
بعدترشم مگه شما وکیل وصی مورچه ها هستی !؟ ببینم کو وکالتنامت !؟
مگه چیه!؟ دارم با سروش خان کل کل میکنم ! خودش شروع کرده ! نکرده !؟…. حالا !
بازم سلام سروش جان …. غلط املایی نگیر ! تو لغتنامه دهخدا نگاه کردم : هم تایر درسته، هم طایر ! این طوری هاست !
سلام.پس خدا کباب کردن مورجه رو توی دوران کودکی بخشیده!نه؟؟بخشیده حتما دیگه!بخشیده که الان بعد از چندسال!راستی بعد از چند سال؟دارید مردم رو به کباب کردن مورچه ترغیب میکنید؟بله ,به قول خودتون اینطوری هاست!
سلام من فکر نمیکنم به عمد حتی مورچه رو کباب کردن کار درستی باشه . من یه روز وقتی داشتم شعله گاز رو روشن میکردم یه سوسک پرید وبالش سوخت و مرد ، خیلی ناراحت شدم از این نظر که حتی مبارزه با موجودات موذی وعامل بیماری روش خودش رو داره مثلا کشتن با سم
ولی سوزاندن گناه داره !!!
با سلام….
بار اول ما نسوزندیمشون ! خودشون هر کاری کردیم از ماشین گوشتی پیاده نشدن و سوختن، اما بارهای بعد…. بالاخره هم مجازات شدیم و یه کتک حسابی خوردیم. هنوز جای دندون های مادر رو بازوم، مثل گوشت مورچه زیر زبونم، هست !
اما خارج از شوخی: هنوز وقتی بهش فکر می کنم عذاب وجدان دارم !