ديدگاههمه

گزارشی از مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان در دیندارلو

یوسف بذرافکن|

این روزها و شب ها همه جا بوی بهشت را می توان از نام و یاد سرور شهیدان عالم حضرت ابا عبداله الحسین علیه السلام و یاران وفا دارش استشمام کرد .در این ایام عالم در عزای اشرف اولاد آدم سیاه پوش است .

شهر و منطقه داریون غرق عزاو ماتم است .ندای «حسین حسین »را می توان از گوشه و کنار شنید .دیشب میهمان هیئت انصار المهدی (عج) مسجد امام سجاد علیه السلام دیندارلو بودم .به نزدیکی مسجد رسیدم این ندا به گوش می رسید «السلام علیک و علی الارواح التی حلت بفناک علیکم منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار» .وارد مسجد شدم چراغ ها خاموش و فضا تاریک بود اما صدای هق هق و گریه به گوش می رسید .

زیارت عاشورا که تمام شد روضه خوان شروع به خواندن روضه حضرت عبدالله الحسن علیه السلام (ناز دانه امام حسن مجتبی علیه السلام )نمود . از همه جای مجلس صدای گریه به خوبی شنیده می شد ،مجلس که روشن شد مشاهده کردم مسجد مملو از جوانان سیاه پوشی است که گونه هایشان از گریه خیس شده بود .چه مجلس با صفایی بود ، هرچند به غیراز جوانان افراد دیگری هم آمده بودند ولی عده ی جوانان کثیر بود .

پس از مراسم روضه ،نوجوانی از جمع سیاه پوش مجلس، میکروفن را در دست گرفت ، جمعیت با او هم ندا شدند ،منظم و هماهنگ بر سینه می زدند و جواب نوحه خوان را هم صدا می دادند،مسجد غرق جمعیت بود ولی جز صدای سینه و نوحه خوان چیزی شنیده نمی شد .تصویر نه شهید بر روی دیوار نقش بسته بود گویا آنها هم به عزاداری سرور و سالار شهیدان آمده بودند.

نوحه خوان ها یکی پس از دیگری به نوحه خوانی می پرداختند ،کسی امر ونهی نمی کرد ولی نظمی خاص بر عزاداری حکم فرما بود که کمتر جایی دیده بودم .لحظه به لحظه بر گروه عزا داران افزوده می شد ،تک پیر مردی را دیدم که در وسط جوانان پر شور تر از آنها بر سینه می زد ،کودکان و نوجوانان هم سربند سرخ «یا حسین علیه السلام »را بر پیشانی بسته بودند و همگام با جوانان عزاداری می کردند .

نوحه ها پر محتوا بود و اکثرا در رثای حضرت ابا عبدالله الحسن علیه السلام بود ،هر چه دیدم صفا بود و معرفت ،شور بود و شعور ،اخلاص بودوبی ریایی ،کسی برای تشکر و خوش آمد نیامده بود .مراسم که به پایان رسید صدای طبل و سنج از حیاط مسجد به گوش می رسید گروهی هم در حیاط مسجد به زنجیر زنی مشغول بودند وقتی این جوانان به جمع آنها اضافه شدند مراسم پر شورتر شد ،چند دقیقه ای هم با زنجیرزنها همراه بودم وقتی که از مجلس عزای امام حسین علیه السلام خارج شدم احساس کرده ام که مرااز بهشت بیرون کرده اند. ای کاش ….

7 دیدگاه

  1. شهادت حضرت علی اکبر(ع)

    در خداحافظی اش سیل حرم را می برد
    راه می رفت و همه چشم ترم را می برد

    نفسش ارثیه ی فاطمه امّا چه کنم
    دست غم نور چراغ سحرم را می برد

    سنگها در تپش آمدنش بی صبرند
    زیر باران همه ی بال و پرم را می برد

    یک عمود آمد و با تاب و تب بی رحمش
    ماه پیشانی آن تاج سرم را می برد

    سر آن نیزه که از پهلوی او بیرون زد
    تا دل کینه ی لشگر پسرم را می برد

    تا که افتاد زمین، جرأت هر شمشیری
    قطعه ای از قطعات جگرم را می برد

    چیده ام روی عبا هستی خود را، دنیا
    باد می آمد و عطر ثمرم را می برد
    علیرضا لک

    1. حضرت قاسم (ع)

      این که این قدر تماشا دارد
      به رگش خون علی را داردا

      مجتبی آمده تصویر شود
      به حسن رفته؛ تماشا دارد
      گیسوانی که زده شانه حسین
      هر قدر دل ببرد جا دارد
      سیزده بار زمین فهمیده
      منتی بر سر دنیا دارد
      شاه در بدرقه اش آمده است
      تا ببینند که بابا دارد
      نیست پایش به رکاب از بس که
      میل پرواز به بالا دارد
      چشم بد دور، به بازو بندش…
      ریشه چادر زهرا دارد
      نوجوان است و دعایی بر لب
      پشت او زینب کبری دارد
      نوجوان است ولی وقت نبرد
      پای هر ضربه اش امضا دارد
      نوجوان است ولی از رجزش
      از دمش صاعقه پروا دارد
      رجزی خواند و همه فهمیدند
      بعد از این، معرکه آقا دارد
      شکل رزمش چقدر پیچیده ست
      شیوه حضرت سقا دارد
      قبضه ی تیغ که می چرخاند
      آذرخشی ست که می سوزاند
      شور در پهنه صحرا انداخت
      موج بر سینه دریا انداخت

  2. با سلام به نوجوانان و جوانان عزیز هیئت انصار المهدی (عج) …..

    مسجد امام سجاد (ع) دیندارلو، این افتخار را دارد که نوجوانان و جوانان پاک و مومنی را در دامان خود پرورش داده است.

    نوجوانان و جوانان عزیزی هم چون: داریوش زارع, عباس کشاورزی,جواد کشاورزی, رضا صالح زاده دیندارلویی، سعید اطمینان, سعید کشاورز, حسن گلگون, علیرضا امیدی, میلاد کشاورزی, رضا کشاورز و سایر عزیزانی که در حال حاضر نام آن ها را به یاد ندارم.

    این حقیر سراپا تقصیر، به این چهره های نورانی که بی شک امید فردای این مرز و بوم هستند، غبطه می خورم. خدا حفظشان کند.

    و اما یک تشکر ویژه از خادم رئوف و زحمتکش مسجد امام سجاد (ع)، جناب آقای اطمینان که بی شک در اجر معنوی و اخروی مراسم با شکوهی که در این مکان مقدس برگزار می شود، سهم بسزایی دارند. خسته نباشید عزیز دل برادر…

  3. برای ما دیندارلویی ها افتخاری بود که چند شبی میزبان یکی از دلسوز ترین افراد منطقه آقای یوسف بذرافکن بودیم انشالله که باز ایشان را در این هیات زیارت کنیم نه تنها آقای بذرافکن بلکه همه هم محله ای های خودمان در داریون.و از نوشتن این گزارش متشکریم.
    من خودم شخصا با آقای جلیل زارع برخوردی نداشتم ولی از بچه های مسجد تعریفشو زیاد شنیدم انشالله هرج هست موفق باشه.

  4. شب هشتم ، شب علی اکبر و شب نهم محرم ، شب تاسوعا ، شب عباس است .
    ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگ ترین یار و یاور حسین(ع) . عباس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. او فرزند علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس(ع) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می دانست. او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می سپارند. او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لب های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.

  5. از حضرت ام البنین(س)

    دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
    دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
    دوباره گفتم و گفتی: “به روی چشم عزیز!”
    فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر

    مدام بر لب من “ان یکاد” و “چارقل” است
    که چشم بد ز رخت دور بهتر از جانم!
    بدون خُود و زره نشنوم به صف زده ای
    اگرچه من هم “جوشن کبیر” میخوانم

    شنیده ام که خودت یک تنه سپاه شدی
    شنیده ام که علم بر زمین نمی افتاد
    شنیده ام که به آب فرات لب نزدی
    فدای تشنگی ات …شیر من حلالت باد

    بگو چه شد لب آن رود، رود تشنه من!
    بگو چه شد لب آن رود، ماه کامل من!
    بگو که در غم تو رود رود گریه کنم
    کدام دست تو را چید میوه دل من!

    بگو بگو که به چشمت چه چشم زخم رسید؟
    که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟
    بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت
    بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد

    همین که نام مرا میبرند میگریم
    از این به بعد من و آه و چشم تر شده ای
    چه نام مرثیه واری ست “مادر پسران”
    برای مادر تنهای بی پسر شده ای

  6. با سلام

    فرا رسیدن ماه خون، ماه اشک، ماه ماتم، بر دل فاطمه (س) داغ عالم را به عزاداران راستینش تسلیت عرض می نمایم.

پاسخ دادن به آزاده روح الامینی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا