رمان قلعه داریان

رمان قلعه داریان / قسمت شصت و ششم

نویسنده: جلیل زارع خان بدون آن که نظر بقیه را بپرسد، رو به افراسیاب کرد و گفت : « من…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان | قسمت شصت و پنجم

نوشته:جلیل زارع خان سعی کرد بر اعصاب خود مسلط باشد. با خود گفت : « بهتر است دفع الوقت کنم.…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان / قسمت شصت و چهارم

نویسنده: جلیل زارع محمد خان گفت : « از کدام پیک حرف می زنی ؟ کی گفته من بیمارم ؟…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان / قسمت شصت و سوم

نویسنده: جلیل زارع شاهرخ شاه در این نامه او را در سمت صاحب اختیاری مملکت فارس و صالح خان بیات…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان / قسمت شصت و دوم

جلیل زارع محمدحسن خان، حرف همسرش را تصدیق کرد و رو به فرهاد کرده گفت : « در غیاب تو…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان / قسمت شصت و یکم

نویسنده: جلیل زارع درون گر گرفته اش، خلوتی می خواست برای سوزاندن پر پروانه ی دل بی قرار. ولی تنهایش…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان | قسمت شصتم

نویسنده: جلیل زارع با خود گفت : « تقصیر خودت هست فرهاد. تو با ستاره چه کرده ای مرد ؟…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان / قسمت پنجاه و نهم

نویسنده: جلیل زارع با خود گفت : « باید عجله کنم. وقت زیادی ندارم. دارند طاهر را برای زیارت و…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان / قسمت پنجاه و ششم

نویسنده: جلیل زارع اما بالاخره باید کاری می کرد. فرصت زیادی نداشت و خان منتظر جواب بود. با خود گفت…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان / قسمت پنجاه و پنجم

نوشته:جلیل زارع جمشید، پس از آن که برای یافتن فرهاد به ملایر رفته و متوجه شده بود که فرهاد بعد…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان / قسمت پنجاه و چهارم

نویسنده: جلیل زارع محمد خان، نازگل را فراخواند و به او گفت : « دیروز پیکی از سوی جناب صاحب…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان / قسمت پنجاه و سوم

نویسنده: جلیل زارع نیروهای فرهاد، دست پر باز گشتند. درست حدس زده بود. ابراهیم خان، بر برادر شوریده و او…

بیشتر بخوانید »

رمان قلعه داریان / قسمت پنجاه و دوم

نویسنده:جلیل زارع خان قاجار را در جریان جمع آوری عشایر کرمانشاهان توسط اصلان خان والی آذربایجان قرار داد و گفت…

بیشتر بخوانید »