اخبارفرهنگ مردم داریونهمه

فرهنگ مردم داریون / قسمت پنجاه و یکم: ادامه باورهای عامیانه در داریون

به کوشش: جلیل زارع

نخستین دندان کودک که کنده می شد آن را در یقه پدر می انداختند و او پولی به کودک هدیه می داد.

چلّه
با سپری شدن چله ی بزرگ، چلّه ی کوچک به او می توپد1 که چکار کردی؟ چند نفر کشتی؟ چند تا شاخ گاو شکستی؟ چرا بُرش2 داشتی؟ حالا ببین من چکار می کنم. در چلّه ی پیرزن که باد شدت می گرفت، می گفتند: «پیرزن در حال هیلو3 خوردن است.» هنگامی که باران می آمد می گفتند: «پیرزن داره سرش می شوره.»
حجاب
زنی که یک تار مویش پیدا باشد،در جهنم با همان یک تار مو آویخته می شود.
حضرت عباس
کِلَه4 حضرت عباس بسیار مورد اعتقاد مردم بود و آن عبارت بود از: چند سنگ چیده شده بر روی هم برای محافظت از خرمن یا هر چیز دیگر، به احترام حضرت عباس کسی متعرض آن نمی شد. گاه برای محافظت از “قبه ی گندم5 با ملکی6 خطی دور آن می کشیدند و به اصطلاح گندم ها را به حضرت عباس می سپردند و با خیال راحت به خانه می آمدند. کسی نیز جرات نمی کرد به آن دستبرد بزند و گرنه به اعتقاد مردم بلایی بر سر او می آمد.
خدا
حوصله ی خدا بسیار زیاد است. کم ترین حوصله ی او چهل سال است.
خمیر
اگر موقع چانه کردن خمیر، تکه ای از آن بپرد، نشانه ی آن است که مهمانی در راه است.
خُل خولو7
قرار گرفتن در “خول خولو” و ادرار کردن در آن به باور کودکان سبب تغییر جنسیت می شود.
خواب زن
خواب زن چپ است. یعنی هر خوابی که ببیند خلاف آن به واقعیت خواهد پیوست.
خوش قدمی
“خوش قدمی و بدقدمی” جایگاه خاصی در باورهای عامیانه داشت، به گونه ای که حتا اسم برخی دخترهایشان را “خوش قدم” می گذاشتند. خوش قدم کسی بود که به دنبال ورود به جایی یا بعد از تولدش اتفاق خوبی بیفتد و اگر با قدم کسی خلاف این رخ می داد او را بدقدم می دانستند. اگر کسی بدقدم قلمداد می شد از همنشینی با او اکراه داشتند.
دختر
دختر نباید تخمه بشکند و گرنه چلسمه ای می شود. یعنی عادت می کند به هر چیز ناخنک بزند.
دندان
اگر بچه هنگام تولد، دندان داشت بدشگون می دانستند. اگر بچه از فک بالا دندان درمی آورد می گفتند: «آمد – نیامد دارد”. یعنی احتمال پیش آمدن حادثه ای بد هست. برای دور کردن اثر بد آن، بچه را قنداق می کردند و به پشت بام می بردند. چهار نفر نیز چهار گوشه ی رختخواب پیچی را پایین بام برای گرفتن او نگه می داشتند. آن گاه کودک را از بالا به پایین پرت می کردند تا بلای احتمالی از بین برود.
دندان
نخستین دندان کودک که کنده می شد آن را در یقه پدر می انداختند و او پولی به کودک هدیه می داد.
رنگین کمان
با دیدن قالیچه ی پیرزن8 به آن می گفتند: «سُوزیت سی بختمون، زردیت سی رختمون”9 تا پیرزن از ترس از دست دادن قالیچه ی خود آن را جمع کند.
زمین
زمین بعد از چله ی بزرگ نفس می کشد. این نفس کشیدن دوبار صورت می گیرد: یکی 40 روز بعد از زمستان که به آن “نفس دزّه” می گویند. یعنی نفسی که دزدکی کشیده شده است و دیگری 45 روز بعد از زمستان که به “نفس آشکار” موسوم است.
روزهای هفته
روز شنبه گوسفند از گله جدا نمی کردند. روز چهارشنبه بهترین روز برای کار کردن است. می گفتند: « چارشنبه چار بهر دنیا.» یعنی در این روز باید دور دنیا گشت. روز جمعه سنگین است و نباید کار کرد.
زگیل
آب ریختن روی گربه یا گرفتن غورباقه سبب زگیل می شود. برای درمان آن هنگام نو شدن ماه بر پشت بام می رفتند و از ماه کهنه شکایت می کردند. آن گاه روی زگیل ها جارو می کشیدند تا زگیل ها از بین برود.
سبک یا سنگین بودن پا
کسی که در انجام کار خیلی پرحوصله بود و با درنگ زیاد کاری را انجام می داد می گفتند پایش سنگین است و کسی که فرز و چالاک بود می گفتند پای او سبک است. از این رو وقت شروع کارهای زمان بر، در پی آن بودند که فردی که پایش سبک است وارد شود و اگر خلاف این رخ می داد اکراه داشتند. مثلا اگر در قالی بافی کار پیش نمی رفت می گفتند: «پای فلانی که آمد سنگین بود.» برای رفع این مشکل یکی از سه نفر که با هم قالی می بافتند بلند می شد و در حالی که پایش را به طرف جلو حرکت می داد می گفت: “پای مو پای پری، کمک کنه مرتضی علی” و این کار را سه بار انجام می داد تا نحوست کار از بین برود. این اعتقاد در مورد دست نیز رواج داشت و معتقد بودند که اگر نخستین مشتری صبح دستش سبک باشد تا عصر کاسبی خوبی خواهند داشت. به سبکی یا سنگینی دست در هر موردی اعتقاد داشتند: برای کاشتن سبزی، سر بریدن مرغ یا گوسفند، ازدواج فرزندان …

ستاره

ستاره ی بیست و یکم نحس است و کسی که هنگام برآمدن این ستاره از خانه بیرون رود دچار قضای آسمانی می شود. شب یکم تا شب هشتم یعنی هفت شب اول هر ماه، “ستار می زند”، یعتی ستاره ای طلوع می کند که نحس است. این ستاره هر شب در ناحیه ای از آسمان نمایان می شود و اگر کسی همزمان با وجود آن در آسمان در این چند شب کار خاصی انجام دهد گرفتار نحوست آن می شود. مثلا اگر تا پیش از این در اتاق می خوابیده و حالا با گرم شدن هوا می خواهد در حیاط بخوابد باید به آن توجه کند یا اگر می خواهد به روستای دیگری برود که ستار از آن سمت دمیده است باید در کار خود تجدید نظر کند. ستاره ی خنک که زد هوای تابستان کم کم خنک می شود و آن ستاره ای است که در نیمه ی مرداد ماه در افق شرقی طلوع می کند. هر کسی یک ستاره در آسمان دارد که با مرگ او می سوزد و می افتد. وقتی شهاب سنگی می دیدند می گفتند: «یکی هم مرد.»
سفیدی
اگر چیزی سفیدرنگ مانند تخم مرغ بعد از غروب آفتاب از همسایه خواسته شود حتما باید چیز سفیدی مانند نمک به او داد آن گاه آن را درخواست کرد.
سنگ
اگر کسی دو سنگ در دست می گرفت و به هم می زد این کار او را باعث دعوا می دانستند.
سوت زدن
سوت زدن را صدا کردن شیطان می دانستند و اگر کسی برای خود سوت می زد می گفتند: «جار شیطون نزن”.
• پانوشت:
1- با توپ و تشر می گوید.
2- اثرگذاری سخن
3- تاب
4- Kela با صدای کشیده ی مصوت ها
5- خرمن بسیار کوچک
6- نوعی کفش مردانه که با نخ های پنبه بافته می شود.
7- گردباد
8- رنگین کمان
9- سبزیت برای بختمان، زردیت برای لباسمان. یعنی رنگ آفتابی تو برای خشک کردن لباسمان

• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … (قسمت بعد: ادامه ی باورهای عامیانه ی مردم داریون)

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا