اخبارفرهنگ مردم داریونهمه

فرهنگ مردم داریون / قسمت یکصد و ششم: ادامه آداب و رسوم ملی و محلی داریون

در اطراف حرم امامزاده ابراهیم (ع) مشهور به “سرچشمه” که قبرستان مسلمانان نیز بوده، گروه های مختلف که از روستاهای اطراف آمده بودند، به هم نزدیک می شدند و بزرگ ترین ازدحام و اجتماع سال را به وجود می آوردند.

به کوشش: جلیل زارع

• روز عاشورا
روز عاشورا، هر کاری تعطیل بود، دکان ها بسته می شد. برخی نذر نوحه خوانی در این روز داشتند و برخی نذر بردن علم. بعضی نیز شال به کمر بسته بودند. پیش از پهن شدن آفتاب، همه چیز برای حرکت به سوی امامزاده ابراهیم (ع) مهیا بود.
آن ها که نذر بردن علم داشتند، علم های سنگین را بلند می کردند. پای علم را در کمربندی پارچه ای می گذاشتند که از رختخواب پیچ درست کرده بودند.
دو گروه از دو مسجد به راه می افتاد. مردها جلو، در حرکت بودند و زن ها پشت سر آن ها قرار می گرفتند. برخی نذر داشتند پای برهنه این مسیر را طی کنند. مسیری به طول تقریبی چهار و نیم کیلومتر باید پیموده می شد و چیزی جلودار آن نبود، نه سرمای زمستان نه گرمای تابستان.
نوحه خوان، نوحه سرایی می کرد و دست های سنگین با ضربات موزون سینه ها را در ماتمی جانکاه می نواخت. برخی نذر سقایی داشتند؛ با مشک هایی بر دوش بین عزاداران می گشتند و آن ها را سیرآب می کردند.
نزدیکی های ظهر، گنبد سبز کوچکی از دور نمایان می گشت و این نشانه ای از رسیدن به مقصد بود. در این حال، شدت نوحه سرایی و سینه زنی، بیش تر می گردید. سینه های سرخ شده از ضربات سنگین دست ها که کم کم پوست می انداختند و زخم می شدند. فریاد “روز عاشوراست امروز، کربلا غوغاست امروز” به اوج آسمان می رسید.
در اطراف حرم امامزاده ابراهیم (ع) مشهور به “سرچشمه” که قبرستان مسلمانان نیز بوده، گروه های مختلف که از روستاهای اطراف آمده بودند، به هم نزدیک می شدند و بزرگ ترین ازدحام و اجتماع سال را به وجود می آوردند.
صداها در هم می پیچید و آوای سنج ها که هر کدام به ریتم نوحه خوان خود می نواختند، به شلوغی صداها می افزود. گروهی تماشاچی بودند، گروهی فاتحه خوانی می کردند و گروهی به کارهای دیگر مشغول بودند.
به هر حال مردم دور حرم امامزاده جمع می شدند. شور و شدت نوحه خوانی و سینه زنی به اوج رسیده بود، آهنگ نوحه ها تندتر می شد و دست ها محکم تر کوبیده می شد. چرخی و طواف گونه ای دور حرم به عمل می آوردند و از آن جا دور می شدند.
کم کم از شدت عزاداری کاسته می شد و تقریبا پایان می گرفت. بیش تر افراد، کار خود را پایان یافته می دیدند و برای خواندن فاتحه در قبرستان پراکنده می شدند یا در گوشه ای استراحت می کردند و چای می خوردند و سرانجام پیاده یا با هر وسیله دیگر بر می گشتند.
با این حال، گروهی دیگر هم چنان به نوحه خوانی و سینه زنی مشغول بودند. اما نه به شدت پیشین. باز علم ها را بر دوش می گرفتند و با سرعت بیش تری به سمت داریون حرکت می کردند.
علم ها همراه با حرکت علمداران بالا و پایین می رفت و متانت پیشین را نداشت؛ زیرا، افراد خسته ، دیگر نایی برایشان نمانده بود و در پی آن بودند که زودتر به خانه برسند یا خود را به سفره نذری امام حسین (ع) که تعدادی از مردم تدارک دیده بودند برسانند.
عده ای هر ساله نذر داشتند که سفره سید الشهدا(ع) داشته باشند؛ از این رو در حد توان خود، مقداری که نذر کرده بودند برنج می پختند و خورش تدارک می دیدند و ظهر عاشورا از گروه های سینه زنی و عزاداری پذیرایی می کردند. و از این که توانسته اند خادم امام حسین (ع) باشند احساس سرفرازی می نمودند.
در گذشته ی دیرتر، نوعی مراسم پذیرایی با عنوان”دیگ جوش” صورت می گرفت، به این ترتیب که روز عاشورا کسانی که نذر داشتند، برنج و دیگر مواد غذایی را به حریم امامزاده می بردند. در آن جا آتشی به پا می کردند و روی آتش هیزم، برنج و خورش می پختند و هنگام ظهر بین مردم پخش می کردند.
بسیاری دیگر از مردم نیز ناهار خود را همان جا و زیر سایه ی درختان صرف می کردند و پس از مراسم، ظرف ها را نیز کنار چشمه ای که بعدها خشک شد می شستند.
بدین گونه، روز عاشورا برای مردم یک روز جذاب بود که هم شهادت امام حسین (ع) را گرامی می داشتند و هم روزی را در دامن طبیعت و با خاطرات آن می گذراندند.

• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … (قسمت بعد: ادامه ی آداب و رسوم محلی و ملی داریون)

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا