به استقبال ۱۷ مرداد روز خبرنگار؛ وقتی”فردوسی پور”شدم!
بی شک یکی از بهترین و ماندگارترین خاطرات من در دنیای روزنامه نگاری ام بازمی گردد به همان سالهایی که ستون”سه کلام حرف…” را در صفحه سوم ضمیمه ورزشی روزنامه خودمان-”خبرجنوب”- می نوشتم.
این ستون هر روز به بی پرده و بدون تعارف به بررسی کمبودهای ورزش استان می پرداخت؛ در کنار آن به مسایل حاشیه ای ورزش کشور هم توجه ویژه ای داشت و همین امر هم سبب شد تا مخاطبان خوبی برای خود دست و پا کند.
این مهم البته جز به الطاف الهی- که خوشبختانه همیشه شامل حال من کمترین بوده- به اضافه حمایت های همیشگی و همه جانبه آقای حسین واحدی پور صاحب امتیاز و مدیر نشریات بین المللی خبرو همچنین راهنمایی ها و پشت گرمی آقای عباس صباغ زاده دبیر سرویس ورزشی “خبرجنوب” چیز دیگری نمی توانست باشد.
امروز ۱۳ مرداد است. ۱۷ مرداد یعنی چهار روز دیگر می شود روز خبرنگار؛این یادداشت اما بهانه ای است برای آن روز و چون چاپ بعدی صفحه جوان یکشنبه بیستم مرداد است در نتیجه ما با چند روز فاصله به استقبال روز خبرنگار می رویم.
همانگونه که اول مطلب هم گفتم روزهایی که ستون “سه کلام حرف” را می نوشتم با خاطرات زیادی همراه بوده است که شاید در آینده اگر مجالی دست داد این خاطرات را به همراه منتخبی از نوشته های این ستون در قالب کتابی منتشر کنم؛البته شاید…
بگذریم…
مطالب این هفته صفحه جوان آماده شده بود و من طبق معمول با تورق تقویم در حال نوشتن مناسبتهای هفته برای ستون “شبیه سرمقاله” بودم که متوجه شدم روز خبرنگار نزدیک است و من هم هیچ مطلبی در این باره برای صفحه جوان آماده نکرده ام. به دلیل آن که هر سال لااقل یک مطلب درباره این روز در صفحه جوان منتشر می شد نتیجه اینکه به سرعت شروع به نوشتن این یادداشت کردم.
روزهایی که ستون “سه کلام حرف” را می نوشتم تلفن های بسیاری داشتم. تلفن هایی که در آنها مخاطبین از مسایل مختلف ورزش صحبت می کردند که البته خیلی از آنها سوژه های خوبی بود برای پرداختن در ستون “سه کلام حرف”.
بگذریم…
روزی آقای جوانی زنگ زد و بعد از کلی عذرخواهی و اظهار شرمندگی و تعارف گفت که مشکلی دارد . مشکلش البته مشکل حادی نبود:”پدر پیری دارم که به فوتبال علاقه زیادی دارد. او خیلی دوست دارد با عادل فردوسی پور-مجری برنامه نود- صحبت کند. هر کاری کرده ام نتوانسته ام شماره فردوسی پور را به دست آورم. خواهشم از شما این است که برای پدر من نقش فردوسی پور را بازی کنید. من تا ساعتی دیگرجلو پدرم دوباره به شما زنگ می زنم و طوری وانمود می کنم که شما آقای فردوسی پور هستید. شما هم لطف کنید و به حرفهایش گوش کنید و خلاصه با او حرف بزنید. خیالتان هم راحت گوش های پدرم کمی سنگین است و متوجه تفاوت صدای شما و فردوسی پور نمی شود!”
ساعتی که گذشت تلفن زنگ خورد. گوشی را برداشتم:”ببخشید با آقای فردوسی پور کار داشتم
-خودم هستم بفرمایید!
-پدرم با شما کار دارد من گوشی را به او می دهم. از من خدانگهدار.
-سلام آقای فردوسی پور! خوب هستید.چه خبر؟! آقای فردوسی پور! من شما را خیلی دوست دارم.شما یکی هستید. یه دونه هستید و…
این پدر بزرگوار حدود ۱۰ دقیقه ای با آقای فردوسی پور قلابی حرف زد! جالب اینکه فقط او حرف می زد و کلا پیرمرد خوش تعریفی بود و این، کار مرا هم که نقش بدل عادل را بازی می کردم راحت می کرد.
روز بعد پسر پیرمرد دوباره زنگ زد و آن قدر از من تشکر کرد که شرمنده شدم. او گفت که پدرش تا الان تمام فامیل را خبر کرده که توانسته با عادل فردوسی پور صحبت کند و…
از آن به بعد هر هفته سه شنبه ها-روز بعد از پخش برنامه نود- آن پیرمرد ورزش دوست بزرگوار به من زنگ می زد و تقریبا ۱۵ دقیقه ای درباره برنامه نود حرف می زد و آن را برایم تحلیل می کرد!
راستش حدود یک سالی دیگر عادت کرده بودم سه شنبه ها صبح اول وقت ، آن پیرمرد عزیزبه من زنگ بزند و درباره برنامه نود صحبت کند.
بعد از آن اما دیگر خبری از او نشد. اولین سه شنبه که زنگ نزد نگرانش نشدم. اما دومین سه شنبه که تماس نگرفت دلشوره گرفتم.
هفته دوم هم گذشت تا رسیدیم به سومین سه شنبه، دل را به دریا زدم و برای اولین باربه همان شماره ای که همیشه زنگ می زد،تماس گرفتم.
-سلام ببخشید مشهدی سراج هستند؟
-شما؟
-از روزنامه خبر هستم. ایشان هر هفته با من تماس می گرفتند سه هفته هست که تماسی نداشته اند…
فورا مرا شناخت؛ همان پسرش بود که بار اول تماس گرفت و مرا به پدرش ارتباط داد. او اما با ناراحتی خبری تلخ را به من داد.
-پدرم سه هفته پیش عمرشان را دادند به شما…
امروز روز خبرنگار را بهانه کردم تا بهانه ای داشته باشم از ستون خاطره انگیزم-سه کلام حرف-و البته پیرمرد ورزش دوست، مرحوم مشهدی سراج یادی کنم…
پیرمردی که تاکنون داستانش را بازگو نکرده بودم.
بعضی وقت ها چقدر زود دیر می شود…
نوشته:مدیر سایت
سلام مهدی جان…..
خاطره ی دلچسب و زیبایی بود و قطرات اشک را بر دیدگانم نشاند.
و اما….. ! تصمیم داشتم شما و سایر خبرنگاران داریون نما را غافلگیر کرده و دقیقا روز 17 مرداد مطلبی در مورد روز خبرنگار نوشته و به این بهانه حداقل تشکری خشک و خالی از شما عزیزان کرده باشم. ولی خب شما خبرنگاران آن قدر مظلومید که این هم نشد ! و باز هم، ولی خب ! مطلب شما به عدم موفقیت در غافلگیری شما توسط من می ارزد.
به هر حال من هم پیشاپیش روز خبر نگار را به شما و آقایان روح الله قربانی، احمد رضا ارج زاده، علی مختاری، مجتبی ظهرابی، علی زارع، یوسف بذرافکن و سایر خبرنگاران داریون نما، صمیمانه تبریک می گویم.
و اما: یادی کنیم از شاید اولین خبرنگار مخلص و بی ریای داریون، مرحوم قاسم کاشفی که برایم خیلی عزیز بود و هست و خواهد بود.
“سنگ صبور مهربان” عنوان قطعه شعری از حسین بزرگی
تقدیم به خبرنگاران
روزتان مبارک
حماسه حضور تو به صحنه های عاشقی چو کوه جلوه می کند به پهنه های عاشقی
برای وصف حال تو قلم فقیر و ناتوان تو روح استقامتی سنگ صبور مهربان
به عرصه های پرخطر همیشه حی و حاضری شریک شادی و غمی تو کم نظیر و نادری
تو هم نفس تو همقدم تو همرهی و همدلی تو پیشگام و پیشرو در انعکاس مشکلی
درد دل خلایق از گلوی تو بیان شود آینه ای و رنج شان به چهره ات عیان شود
غمخور خستگان تویی به گاه سیل و زلزله زجان دعایشان کنی تو در نماز و نافله
قلم بدست پاک تویی رهی برای خدمتت خدمت عاشقانه هم نشانه محبتت
تو سرپل محبتی در دل دل شکستگان که بارها گذشته ای برای مردمان زجان
ز بوسنی غم زده تا عراق و افغان غریب ز قدس و لبنان که بود مهد دلیران نجیب
به هرکجای این جهان که ظلم جلوه گر شود تلاش توست تا ستم، ضعیف و بی اثر شود
تعالی رشادتت به جبهه ها عیان شده شجاعتت زبانزد تمام دشمنان شده
گهی میان سنگر و گهی به اوج قله ها گهی درون حور و شط، گهی به عمق دره ها
در همه جای جبهه ها حضورت عاشقانه بود شهادت آرزوی تو کار خبر بهانه بود
دوش به دوش عاشقان، پای به پای لاله ها از همه فرشیان جدا بسوی عرشیان رها
از آن زمان که جان من، جدا زخاکیان شدی به لطف و عزت خدا، عزیز آسمان شدی
شدی به عرصه خطر، مصور دلاوران قلم بدست و جان بکف، ظفر نگار بیدلان
چه رودها زخونتان به عرصه ها روان شده چه لاله ها که از شما فدای باغبان شده
هنوز هم صدایتان به گوش جان صدا کند دلم به یاد شورتان، هوای کربلا کند
ز یاد من نمی رود ، صلابت چو کوهتان شکوه ، سنگ ریزه ای، ز اعتلای روحتان
با اجازه حضرت حافظ
تقدیم به خبرنگاران
چو بشنوی سخن اهل خبر مگو که خطاست / خبرنگار نه‌ای جان من خطا این جاست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید / تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست / که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب / بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود / رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من / خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم / گرم به باده بشویید حق به دست شماست
از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند / که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب/ که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند / فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
به راستی چه زیباست اندیشه ای که در مقابل قلم زانو زند و واژه هایی که در خدمت بیان حق برآید. روز خبرنگار بر شما مبارک
سلام دوست عزیزم من هم روز خبرنگار را به شما و همکاران محترمتان تبریک می گوییم.خودت میدونی که کلیشه ای بلد نیستم .
بنام قلم و آنچه مي نويسد
در تنـگنــاي سخت نـفسهـاي روزگــار/ يــا در فـراز شـا دي و ايـام خوشـگـوار
وقت طلـوع صبـح سپيـد و نـويـد فجر / يــا در کسوف پــر طـپش روزهاي تــار
درکـوچ بي صداي اميد و سکـوت سرد / يــا مـوسـم تبـسم گــلـهـاي لالــه زار
هنگام گريه هاي غم انگيز و اشک شوق / دلـهـا کـه ميشود چـو پرستوي بي قـرار
گـاه هـجوم سيـل غـم و فصلهـاي زرد / يـا در شـکـوه رويش و اعـجـاز نـو بهـار
در عرصه هاي بيم و هراس و اميد و شور / در لـحظه هـاي پـر خطر و سخت بيشمار
همـواره پيـش مـردم و همگــام مردمي / در هـر نفس اميد تـو ، اقـبـال اين ديـار
بـرلـوح بيـکـرانـه ي دلهــا نشـانـده اي / صدهـا هـزار خـاطره از خود به يـادگـار
در انعکــاس عـزت اين دشت پـرشهـيـد / آيينـه اي ، بـه وسعـت ايــران پــايـدار
حـفـظ حـريـم پـاک خبر اعتقـاد توست / ايران کنـد بـه همت والايت افـتـخــار
اين آرزوي خالص” حامد “بـراي توست / بـاشي هميشه در کنف لـطـف کردگــار
بــا خـطـي از طـلا بـنْـگــارم بـراي تـو / بختت بـلنـد ، خسته نبـاشي خـبرنـگــار
جناب اقای داریون نما و سایر خبر نگاران داریون نما
نوشتن را خدا به شما یاد داد و به قلم قسم خورد و گفت: «اقرا باسم ربک الذی خلق». درود بر شما پیغمبران و روز بعثتتان مبارک.
—
ن و القلم ما یسطرون
دوست گرامی جناب آقای داریون نما روز خبرنگار را به شما و همه ی همکارانتان تبریک می گویم آرزوی موفقیت و سربلندی برای شما دارم
یه تبریک ویژه هم به خبرنگاران محترم داریون نما که بدانند خبر زیاد است و خبرنگار کم
با سلام . چراپیام تبریک مرا حذف کردید ؟
با سلام خدمت شما استاد گرامی جناب یوسف بذرافکن عزیز
لطف شما همیشه شامل حال ما بوده
تبریک زیبای شما را خواندیم و آن را بری همیشه نزد خود نگه می داریم.
نوشته هایتان طلوع حقیقت و بیان دردهای کسانی است که نمی توانند بگویند و فریادشان بی صداست. روز خبرنگار مبارک.
جناب آقای مدیر سایت روز خبرنگار را به شما تبریک میگم با توجه به داستان فوق :
آی به خدا که خیلی کلکی !
توی همه ی خبرنگارها تکی
شمار تو به ما هم بده راسکی
تا بتونیم تماس بگیریم یواشکی!!!
با سلام .یکی از ویژگی های یک خبر نگار ماهر آن است که هیچ وقت نمی توان حریف زبان و قلمش شد . باشد ما تسلیم .
سلام روز خبرنگار را به مديرمحترم سايت داريون نما و ديگر خبرنگاران سايت داريون نما تبريك عرض مي نمايم وبراي شادي روح محمود صارمي خبرنگار جمهوري اسلامي ايران كه در 17 مرداد 1377به دست عوامل گروه طالبان به شهادت رسيد صلواتي بفرستيم و در اولين سالگرد شهادت وي شوراي فرهنگ عمومي كشور، هفدهم مرداد به نام «روز خبرنگار» نامگذاری كرد.
با سلام
خدمت دوست و استاد عزیز آقا مهدی روز خبرنگار را تبریک عرض می کنم و برای ایشان و خانواده گرامیشان آرزوی توفیق و موفقیت روز افزون دارم.در ضمن به سایر کاربران و خبرنگاران سایت داریون نما نیز عرض سلام و تبریک دارم .
سلام پیشاپیش روزتون مبارک انگار تو جمع شما ما غریبه یم اخه اصلا نظرهای منو رو سایت نگذاشتید کاش حداقل میدونستم چرا
سلام سپیده خانم، بالاخره اومدی و چشم ما به جمال شما روشن شد. چقدر دلم برات تنگ شده بود، خدا میدونه. کجا بودی عزیز دل خواهر؟ نمیگی ما دلمون تو این سایت به حضور و دیدگاه های شما خوشه؟ تا میاییم به یکی عادت کنیم غیبش میزنه. رسم دنیا همینه دیگه. مثلا همین ماه مبارک رمضون تا اومدیم به افطارها و سحرهاش عادت کنیم گذاشت رفت. چه ماه عزیزی بود. توش کم گناه می شدو ما همه تو این ماه به خدا نزدیک تر بودیم. همون نزدیک تر از رگ گردن. بله ! تو این دنیا همه چیز میاد و میره. شاید باشیم رفته ها رو بازم تجربه کنیم، شاید هم نباشیم. مهم اینه که قدر اومده ها رو بودونیم تا موقع رفتنش این قدر حسرت نخوریم و به اومده های دیگه دل خوش کنیم و باز هم قدر شناس نعمت هایی که یکی پس از دیگری میان و میرن باشیم. من میخوام قدر شما کاربران عزیز رو بدونم. شما هم تنهام نذارین. ممنونم از حضور دوباره ات سپیده جان. با رفتنت دلم تنگ شد و با اومدنت که مقارن با عید سعید فطر هم بود، دلم شاد شد. شاد باشی که شادم کردی. دلم برای شیوا خانم هم تنگ شده. میاد ولی خیلی کم پیدا شده. سحر خانم بیشتر حضور داره. نازنین خانم هم بعد از یه غیبت طولانی بالاخره تشریف اوردن و خوشحالمون کرد. بیاین قول بدیم این چند روزه ی دنیا رو با هم باشیم و نداشته ها و داشته هامونو با هم تقسیم کنیم. با همه ی شما هستم چه اونایی که نام بردم چه اونایی که نام نبردم:
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم.
خوش اومدید خواهرهای گلم. عیدتون مبارک.
جان نباشد جز خبر در آزمون هرکه را افزون خبر جانش فزون
روز خبرنگار را به خبرنگاران عزیز به خصوص خبرنگاران ومدیر محترم این سایت تبریک عرض میکنم
سلام آقا مهدی عزیز روز خبرنگار رو بهت تبریک میگم امیدوارم سالهای سال قلمت جاری و تنت سلامت ولبت پرخنده باشه
روز خبرنگار:
در تنـگنــاي سخت نـفس هـاي روزگــار
يــا در فـراز شـا دي و ايـام خوشـگـوار
وقت طلـوع صبـح سپيـد و نـويـد فجر
يــا در کسوف پــر طـپش روزهاي تــار
درکـوچ بي صداي اميد و سکـوت سرد
يــا مـوسـم تبـسم گــلـهـاي لالــه زار
هنگام گريه هاي غم انگيز و اشک شوق
دلـ هـا کـه مي شود چـو پرستوي بي قـرار
گـاه هـجوم سيـل غـم و فصلهـاي زرد
يـا در شـکـوه رويش و اعـجـاز نـو بهـار
در عرصه هاي بيم و هراس و اميد و شور
در لـحظه هـاي پـر خطر و سخت بي شمار
همـواره پيـش مـردم و همگــام مردمي
در هـر نفس اميد تـو ، اقـبـال اين ديـار
بـرلـوح بيـکـرانـه ي دلهــا نشـانـده اي
صدهـا هـزار خـاطره از خود به يـادگـار
در انعکــاس عـزت اين دشت پـرشهـيـد
آيينـه اي ، بـه وسعـت ايــران پــايـدار
حـفـظ حـريـم پـاک خبر اعتقـاد توست
ايران کنـد بـه همت والايت افـتـخــار
اين آرزوي خالص” حامد “بـراي توست
بـاشي هميشه در کنف لـطـف کردگــار
بــا خـطـي از طـلا بـنْـگــارم بـراي تـو
بختت بـلنـد ، خسته نبـاشي خـبرنـگــار
حسين بزرگي ( حامد )
سلام خواهر عزیزم ستاره جان منم دلم براتون تنگ شده بود اما نظرات رو خوندم جواب دادم باور کن من هم به وجود گرم شما دلخوشیم ولی نمیدونم چرا روسایت نیمد چند تا نظرهای من حذف شد به هرحال من هم به نوبه ی خودم پیشاپیش عید رو به شما وتمام دوستان داریون نما تبریک میگم وبه همه خبرنگاران داریون نما روز مردان قلم رو تبریک میگم وامیدوارم درانجام رسالت خویش موفق باشند
با سلام…. بله درست است، داریون نما برخی از دیدگاه ها و حتی مطالب را در سایت درج نمی کند که برای این کار دلایلی نیز دارد ولی نه همه ی دیدگاه ها را. شما دیدگاه هایتان را بفرستید حالا چند تایی هم حذف و یا ویرایش شود. من که انصافا این کار مدیر سایت را ارج می نهم و بارها حتی تشکر هم از ایشان کرده ام. باور می کنید گاهی پشیمان می شوم که چرا فلان مطلب یا دیدگاه را ارسال نموده ام و وقتی می بینم ایشان نیز با تیزبینی و دقت نظر خود، همان مطالب را در سایت درج نکرده اند چقدر خوشحال شده و از ایشان تشکر می کنم. راستش را بخواهید اگر ایشان دست به این کار نمی زدند، من باید وقت بیش تری می گذاشتم و قبل از ارسال مطالب و دیدگاه ها بیش تر سبک و سنگینشان می کردم ولی وقتی می بینم کسی هست که این کار را انجام بدهد من هم پر رو می شوم و زحمت این کار را بر گردن ایشان می اندازم. اگر من و شما هم جای مدیر سایت بودیم این کار را می کردیم. پس خواهر من، به دل نگیر و نا امید هم مشو و سعی کن روز به روز بیش تر و بیش تر در سایت حضور فعال داشته باشید. هم چنان پویا و پایا باشید.
سلام مجدد و ممنون.
مهدی جان سلام
تقریبا دو هفته است که در جلوی میزکارم نوشته ام روز خبرنگار یادت نره تا یادم نره بهت تبریک بگم ,
خب حالا می تونم برش دارم واست نگه می دارم بهت میدمش
روز خبرنگار به آقای خبرنگار و تمام همکارانت مبارک
با سلام خدمت دوستان عزیز و کابران محترم داریون نما
روز خبرنگار را به تمامی خبرنگارن عزیز و زحمتیکش تبریک گفته و ارزوی موفقیت برایشان دارم ضمن اینکه
خواستم از سایر دوستانی که برای روزخبرنگار کامنت گذاشته و تمامی دست اندرکاران سایت داریون نما و خبرنگاران محترم را مورد لطف و محبت خود قرار داده اند صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و از انها بخواهم امسال هم مانند سالهای قبل به ما دلگرمی بدهند تا با پشتکاری قوی بتوانیم از روی وظیفه قلم بزنیم.
ارادتمند همه اهالی منطقه داریون و خوانندگان داریون نما
کبوتر
در باد.. وباران.. وطوفان…
اخم ابرهارا باز کردی
چشم به خورشید دوختی
با بال خونین در اسمان رنگین کمان ساختی
اما آهنگ سکوت تو
میان این همه غزل های ناب
دیوانه ام می کند…
سلام.عیدتان مبارک
هفده مرداد، روز خبرنگار را به مدیر محترم سایت و خبرنگاران آن، صمیمانه تبریک و تهنیت می گویم و از خداوند بزرگ موفقیتشان را آرزو میکنم.
خبرنگاری بیان دغدغه ها ی اجتماع است
بیان رویدادهایی است که به نوعی با آن درگیریم
اما این بیان به سادگی نیست وان را ملزوماتی است که از عهده هر کسی برنمي اید وشایسته هر کسی نست
شجاعت صداقت درایت میخواهد
روز خبرنگار بر شما مبارک باد
سلام مصاحبه با شما را به مناسبت روز خبرنگار در روزنامه نیم نگاه خواندم. جالب بود. شما در روزنامه نیم نگاه کار می کنید؟
سلام دوست عزیز ممنون از لطفتان.
بنده حدود 12 سال است که افتخار دارم در روزنامه خبرجنوب کار می کنم. آن مصاحبه لطف دوستان بود.
لطفا آدرس رو دقیق بگویید کدام خیابان ؟
خانه ی دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
اسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است
ودر آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
وترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه ی نور
واز او می پرسی
خانه ی دوست کجاست؟
سهراب سپهری
میلادت ای دوست مبارک باشد
پیوسته دلت شاد سعادت باشد
هر سبزۀ سبز رنگ بهارت باشد
راهـت سپید راه عــدالـت باشد
چـــشـــم شــادی نگارت باشد
ایــــــزد پـشـت و پـناهت باشد
میلادت ای دوست مبارک باشد
دلـشاد ازین اهل جماعت باشد . . .
17 مرداد نود سه و روز خبرنگار در راه است پیشاپیش این روز را به تمامی خبرنگاران و شما مدیر سایت تبریک عرض می کنم
موفق و سربلند باشید