نوشته هاي شبانه يك داريوني
-
نوشته های شبانه یک داریونی|حق گرفتنی است شهرام…
نوشته چهلم:اغلب داریونی ها شهرام کرمی را می شناسند. مخترع جوان داریونی که اختراعات زیادی داشته و دانستنی های تجربی…
بیشتر بخوانید » -
با یادی از پدر،تقدیم به همه پدران زحمتکش،همیشه کنارمان بمان
نوشته های شبانه یک داریونی نوشته سی و نهم: من بودم و تو. دو برادر بزرگتر یکی به واسطه شغلش…
بیشتر بخوانید » -
نوشته های شبانه یک داریونی؛اندراحوالات درمانگاه شبانه روزی داریون|ماجرای ماراتن دکتر رفتن ما
نوشته سی و هشتم:جمعه بود و تعطیل. هوا هم که البته در سردترین روزهای زمستان حسابی سرد بود. برادر کوچک…
بیشتر بخوانید » -
نوشته های شبانه یک داریونی|خاطره ای از هیات مذهبی نوجوانان و جوانان قاسم ابن حسن(ع) داریون
نوشته سي و هفتم:اسم هیات ما هیات “نوجوانان و جوانان قاسم ابن حسن(ع)” بود و البته هنوز هم هست. آن…
بیشتر بخوانید » -
نوشته هاي شبانه يك داريوني|یاد آش سبزی هایت بخیر…
نوشته سي و ششم:یادش بخیر. یاد نانوایی نان سنگکی مرحوم فرهاد خوش نژاد بخیر.مرحوم فرهاد خوش نژاد شاطر تروتمیز و…
بیشتر بخوانید » -
نوشته هاي شبانه يك داريوني/سلام آقاي داريون نما!
نوشته سي و پنجم:از سال اول تا سوم ابتدایی با هم كلاس بودیم. به قول معروف هم نیمکتی هم بودیم.…
بیشتر بخوانید » -
نوشته های شبانه یک داریونی/”شبه نقدی” برنماینده تربیت بدنی داریون ؛علی بذرافکن زیر ذره بین داریون نما
نوشته سي و چهارم:دعوت که نشده بودیم. همین طوری یکهو هوس کردیم برویم به تنها سالن ورزشی نیمچه استاندارد منطقه…
بیشتر بخوانید » -
نوشته هاي شبانه يك داريوني/رعايت كنيد لطفا
نوشته سي و سوم:رفته بودیم حسینیه برای حضور در مراسم سومین روز درگذشت پدر یکی از دوستان قدیمی. وقتی ما…
بیشتر بخوانید » -
نوشته هاي شبانه يك داريوني/17 مردادماه چه روزی بود؟!
نوشته سي و دوم:اول:چهار سال پیش بود شاید هم بیشتر. تاریخ دقیق را به خاطر ندارم. اما می دانم 17…
بیشتر بخوانید » -
نوشته هاي شبانه يك داريوني/این ماجرا واقعی است
نوشته سي و يكم:«اصغر» شاگرد زرنگ کلاس ما بود. از سال اول تا پنجم دبستان… خودمان را می کشتیم برای…
بیشتر بخوانید » -
نوشته هاي شبانه يك داريوني/یک “شبه یادداشت” براى “روز خبرنگار”/ داستان خلبان و خبرنگار
نوشته سي ام:وقتى قرار شد براى “هفته روزنامه نگار” و “روز خبرنگار” مطلبى بنویسم، حرفهاى زیادى به ذهنم خطور کرد.…
بیشتر بخوانید » -
نوشته هاي شبانه يك داريوني/اگر بیمه می دانست!
نوشته بيست و نهم:يك همشهري داریم که با اسم مستعار آرتين به شما معرفی اش می کنم. حدود 30 سال…
بیشتر بخوانید » -
نوشته های شبانه یک داریونی/دودی که مشاهده می کنید حاصل آتش زدن کولور است!
نوشته بيست و هشتم:این مسیر داریون-شیراز و البته بالعکس هم برای خودش عالمی دارد. روزجمعه که از شیراز به سمت…
بیشتر بخوانید » -
نوشته هاي شبانه يك داريوني/ميني بوس داريوني با سرعت 120 كيلومتر!
نوشته بيست و هفتم:جمعه همين هقته بود. حوالي ساعت 7و30 دقيقه صبح. تازه از سمت سعدي وارد جاده شيراز-داريون شده…
بیشتر بخوانید » -
نوشته هاي شبانه يك داريوني/یادجمکران و صدای زیبای حجت الاسلام سید عباس هاشمی بخیر…
نوشته بيست و ششم:سال سوم دبیرستان بودم. فکر کنم 17 یا 18 سال بیشتر نداشتم که قرار شد از طرف…
بیشتر بخوانید »